بیوگرافی شناسی

ساخت وبلاگ

در این بخش از سایت آکاایران عکس جدید و جالب شقایق دهقان و همسرش را برای شما قرار داده ایم، با ما همراه باشید.

,[categoriy]

عکسهای شقایق دهقان و همسرش,عکس های شقایق دهقان و همسرش محراب قاسم خانی,تصاویر شقایق دهقان و همسرش,آکاایران,عکسهای جدید شقایق دهقان و همسرش,عکس از شقایق دهقان و همسرش

آکاایران: عکس جدید و جالب شقایق دهقان و همسرش |

به گزارش آکاایران آکا » عکس جالب شقایق دهقان و همسرش ، در ادامه این تصویر را مشاهده نمایید

,[categoriy]

 عکس جدید و جالب شقایق دهقان و همسرش

- - , .

بیوگرافی شناسی...
ما را در سایت بیوگرافی شناسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان biographies بازدید : 251 تاريخ : چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت: 19:40

,[categoriy]

عکس آزیتا حاجیان و دخترش مهراوه,عکس آزیتا حاجیان و دخترش,آزیتا حاجیان و دخترش,مهراوه شریفی نیا و مادرش,مهراوه شریفی نیا و همسرش,مهراوه شریفی نیا و خواهرش,آکاایران,عکس های مهراوه شریفی نیا و مادرش,ملیکا شریفی نیا و همسرش,ملیکا شریفی نیا و همسرش,تصاویر مهراوه شریفی نیا و همسرش

آکاایران: عکس جدید و دیدنی آزیتا حاجیان و دخترش مهراوه |

به گزارش آکاایران آکا » عکس جالب آزیتا حاجیان و دخترش مهراوه ، در ادامه این تصویر را مشاهده نمایید

- - , .

بیوگرافی شناسی...
ما را در سایت بیوگرافی شناسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان biographies بازدید : 244 تاريخ : چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت: 19:40

,[categoriy]

عکس دیدنی آزاده مهدی زاده و علی انصاریان,عکس آزاده مهدی زاده و علی انصاریان,عکس آزاده مهدی زاده,عکس های آزاده مهدی زاده,تصاویر ازاده مهدی زاده,آکاایران,گالری عکس آزاده مهدی زاده,عکس شخصی آزاده مهدی زاده,عکسهای جدید ازاده مهدی زاده,عکس هایی از ازاده مهدی زاده

آکاایران: عکس دیدنی آزاده مهدی زاده و علی انصاریان |

به گزارش آکاایران آکا » عکس جالب آزاده مهدی زاده و علی انصاریان ، در ادامه این تصویر را مشاهده نمایید

- - , .

بیوگرافی شناسی...
ما را در سایت بیوگرافی شناسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان biographies بازدید : 248 تاريخ : چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت: 19:40

آکایران :به گزارش سیمرغ بسیاری از بازیگران مشهور بالیوود هم سن و سال یکدیگر هستند که در ادامه خواهید دید.

 بازیگران مشهور هندی که در یکسال متولد شدند

بنا به گزارش آکاایران :

,بالیوود, آیشواریا رای, بازیگر هندی,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها، زندگینامه بازیگران، بیوگرفی بازیگران مرد، بیوگرافی بازیگران زن،زندگینامه بازیگران ایرانی
سوناکشی سینها و شرادا کاپور _سال تولد 1986
,بالیوود, آیشواریا رای, بازیگر هندی,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها، زندگینامه بازیگران، بیوگرفی بازیگران مرد، بیوگرافی بازیگران زن،زندگینامه بازیگران ایرانی

مادوری دیکشت و دیپتی بھاتنگار _سال تولد 1967
,بالیوود, آیشواریا رای, بازیگر هندی,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها، زندگینامه بازیگران، بیوگرفی بازیگران مرد، بیوگرافی بازیگران زن،زندگینامه بازیگران ایرانی

هما قریشی و دیپیکا پادوکونه _سال تولد 1986
,بالیوود, آیشواریا رای, بازیگر هندی,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها، زندگینامه بازیگران، بیوگرفی بازیگران مرد، بیوگرافی بازیگران زن،زندگینامه بازیگران ایرانی

ماهیما چودری و آیشواریا رای _سال تولد 1973
,بالیوود, آیشواریا رای, بازیگر هندی,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها، زندگینامه بازیگران، بیوگرفی بازیگران مرد، بیوگرافی بازیگران زن،زندگینامه بازیگران ایرانی

ناگما و کاجول _سال تولد 1974
,بالیوود, آیشواریا رای, بازیگر هندی,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها، زندگینامه بازیگران، بیوگرفی بازیگران مرد، بیوگرافی بازیگران زن،زندگینامه بازیگران ایرانی

آمریتا رایو و آمریتا آرورا _سال تولد 1981
,بالیوود, آیشواریا رای, بازیگر هندی,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها، زندگینامه بازیگران، بیوگرفی بازیگران مرد، بیوگرافی بازیگران زن،زندگینامه بازیگران ایرانی

بابی دئول و عرفان خان _سال تولد 1967
,بالیوود, آیشواریا رای, بازیگر هندی,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها، زندگینامه بازیگران، بیوگرفی بازیگران مرد، بیوگرافی بازیگران زن،زندگینامه بازیگران ایرانی
بیپاشا پاسو و نرگس فخری _سال تولد 1979
,بالیوود, آیشواریا رای, بازیگر هندی,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها، زندگینامه بازیگران، بیوگرفی بازیگران مرد، بیوگرافی بازیگران زن،زندگینامه بازیگران ایرانی

راوینا تاندون واورمیلا ماتوندکار‬‎ _سال تولد 1974
,بالیوود, آیشواریا رای, بازیگر هندی,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها، زندگینامه بازیگران، بیوگرفی بازیگران مرد، بیوگرافی بازیگران زن،زندگینامه بازیگران ایرانی
آنیل کاپور و سانجای دوت _سال تولد 1959
,بالیوود, آیشواریا رای, بازیگر هندی,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها، زندگینامه بازیگران، بیوگرفی بازیگران مرد، بیوگرافی بازیگران زن،زندگینامه بازیگران ایرانی
پرابو دوا و رام کاپور _سال تولد 1973
,بالیوود, آیشواریا رای, بازیگر هندی,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها، زندگینامه بازیگران، بیوگرفی بازیگران مرد، بیوگرافی بازیگران زن،زندگینامه بازیگران ایرانی

دینو مورا و آکشای خانا _سال تولد 1975
,بالیوود, آیشواریا رای, بازیگر هندی,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها، زندگینامه بازیگران، بیوگرفی بازیگران مرد، بیوگرافی بازیگران زن،زندگینامه بازیگران ایرانی

آنوپام خر و گلشن گرور _سال تولد 1955
,بالیوود, آیشواریا رای, بازیگر هندی,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها، زندگینامه بازیگران، بیوگرفی بازیگران مرد، بیوگرافی بازیگران زن،زندگینامه بازیگران ایرانی

سایرا بانو و شارمیلا تاگور _سال تولد 1944

- - , .

بیوگرافی شناسی...
ما را در سایت بیوگرافی شناسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان biographies بازدید : 255 تاريخ : چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت: 17:44

آکایران :کیتی پری خواننده 31 ساله آمریکایی عکس های جدیدی از خودش منتشر کرده است که در ادامه مشاهده خواهید کرد.

بنا به گزارش آکاایران : کیتی پری خواننده سرشناس آمریکایی دو عکس جدید از خودش را منتشر کرده است.

در تصویر اول کیتی پری در مقابل تلویزیون قرار گرفته و در حالی که هیلاری کلینتون درحال سخنرانی است با انگشتان دستش درحال اشاره به هیلاری بوده و نوشته است: من از او حمایت میکنم. (اشاره به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا)


حمایت کیتی پری از هیلاری کلینتون

,کیتی پری, عکس کیتی پری, کیتی پری عکس,اخبار بازیگران،اخبار چهره ها،دنیای ستاره ها،اخبار هنرمندان

در عکس دیگر نیز کیتی پری به اسکی کردن پرداخته و عکسی به یادگار گرفته است.

عکس جدید کیتی پری

,کیتی پری, عکس کیتی پری, کیتی پری عکس,اخبار بازیگران،اخبار چهره ها،دنیای ستاره ها،اخبار هنرمندان

برای اطلاع از آخرین اخبار و عکس های کیتی پری کلیک کنید.

- - , .

بیوگرافی شناسی...
ما را در سایت بیوگرافی شناسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان biographies بازدید : 228 تاريخ : چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت: 17:44

آکایران :بهاره رهنما بازیگر و شاعر کشورمان, نام دخترش را برروی دستش خالکوبی کرده است که در ادامه مشاهده می کنید.

بنا به گزارش آکاایران : بهاره رهنما درسال 1352 در اراک بدنیا آمد. او کارشناسی حقوق قضایی را از دانشگاه آزاد گرفته است.

به تازگی عکسی از بهاره رهنما منتشر شده است که نشان می دهد او نام دخترش پریا را برروی دستش خالکوبی کرده است.

در ادامه این عکس را مشاهده می کنید.

,بهاره رهنما, عکس بهاره رهنما, خالکوبی بهاره رهنما,اخبار بازیگران،اخبار چهره ها،دنیای ستاره ها،اخبار هنرمندان
  اگر می خواهید بیشتر بدانید:  ماجرای دوستی و ازدواج بهاره رهنما و همسرش در خیابان ولیعصر!!

خالکوبی اسم دختر بهاره رهنما برروی دستش

,بهاره رهنما, عکس بهاره رهنما, خالکوبی بهاره رهنما,اخبار بازیگران،اخبار چهره ها،دنیای ستاره ها،اخبار هنرمندان

برای اطلاع از آخرین اخبار و عکس های بهاره رهنما کلیک کنید.

- - , .

بیوگرافی شناسی...
ما را در سایت بیوگرافی شناسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان biographies بازدید : 249 تاريخ : چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت: 15:45

,غزل شاکری,بیوگرافی غزل شاکری,غزل شاکری ویکی پدیا,[categoriy]

غزل شاکری,بیوگرافی غزل شاکری,غزل شاکری ویکی پدیا,عکسهای جدید غزل شاکری,بازیگر نقش رویا در شهرزاد,همسر غزل شاکری,

آکاایران: بیوگرافی و عکس های غزل شاکری (رویا در سریال شهرزاد)

- - , .

بیوگرافی شناسی...
ما را در سایت بیوگرافی شناسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان biographies بازدید : 220 تاريخ : چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت: 15:45

بنا به گزارش آکاایران : عکس های زیادی از دوران کودکی بازیگران سینما و تلویزیون منتشر شده است اما شاید کمتر کسی عکس هایی از کودکی پارسا پیروزفر و محمدرضا فروتن را دیده باشد.

**محمدرضا فروتن متولد سال ۱۳۴۷ در تهران می باشد. محمدرضا فروتن دانشجوی دکترای روانشناسی سلامت از دانشگاه آزاد است.


عکس کودکی محمدرضا فروتن

,پارسا پیروزفر, عکس پارسا پیروزفر, پارسا پیروزفر عکس,اخبار بازیگران،اخبار چهره ها،دنیای ستاره ها،اخبار هنرمندان
,پارسا پیروزفر, عکس پارسا پیروزفر, پارسا پیروزفر عکس,اخبار بازیگران،اخبار چهره ها،دنیای ستاره ها،اخبار هنرمندان
  اگر می خواهید بیشتر بدانید:  عکس یادگاری پارسا پیروزفر و سحر دولتشاهی و هانیه توسلی

** پارسا پیروزفر متولد ۲۲ شهریور ۱۳۵۱ می باشد.

عکس کودکی پارسا پیروزفر

,پارسا پیروزفر, عکس پارسا پیروزفر, پارسا پیروزفر عکس,اخبار بازیگران،اخبار چهره ها،دنیای ستاره ها،اخبار هنرمندان

- - , .

بیوگرافی شناسی...
ما را در سایت بیوگرافی شناسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان biographies بازدید : 223 تاريخ : چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت: 12:44

آکایران :مهراوه شریفی نیا بازیگر کشورمان عکسی از چهره گریم شده خود در سن 47 سالگی کیمیا منتشر کرده است.

بنا به گزارش آکاایران : مهراوه شریفی نیا عکسی از گریم شخصیت «کیمیا» را در سنین پیری به اشتراک گذاشت.

مهراوه شریفی نیا در سریال کیمیا، نقش اصلی دختری را دارد که در جریان اتفاقات تاریخ معاصر ایران زندگی اش دستخوش تغییر و تحول می شود.

وی با انتشار عکس زیر نوشت که این گریم مربوط به 47 سالگی کیمیا می باشد.

مهراوه شریفی نیا در کنار گریمور سریال کیمیا

,مهراوه شریفی نیا, عکس مهراوه شریفی نیا, مهراوه شریفی نیا عکس,اخبار بازیگران،اخبار چهره ها،دنیای ستاره ها،اخبار هنرمندان

برای اطلاع از آخرین اخبار و عکس های مهراوه شریفی نیا کلیک کنید.

- - , .

بیوگرافی شناسی...
ما را در سایت بیوگرافی شناسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان biographies بازدید : 233 تاريخ : چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت: 11:05

آکایران :بازیگر سریال کیمیا همسر ساعد سهیلی بازیگر جوان سینما که فرزند سعید سهیلی از کارگردانان سینما است می باشد که دو سال پیش با یکدیگر ازدواج کرده اند.

بنا به گزارش آکاایران : گلوریا هاردی بازیگر خارجی ( فرانسوی ) سریال کیمیا در نقش رها – آزاده است.گلوریا هاردی ملیتی ایرانی، فرانسوی دارد و فارسی را خوب متوجه نمی شود. او مادری ایرانی و پدری فرانسوی دارد و همه اقوامش در فرانسه زندگی می کنند.
طبق اخبار منتشر شده وی همسر ساعد سهیلی بازیگر جوان سینما که فرزند سعید سهیلی از کارگردانان سینما است می باشد که دو سال پیش با یکدیگر ازدواج کرده اند. و امروز خبر این ازدواج در صفحه اینستاگرامی سریال کیمیا علنی شد و تبریک گفته شد.

,گلوریا هاردی, ساعد سهیلی, سریال کیمیا,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها، زندگینامه بازیگران، بیوگرفی بازیگران مرد، بیوگرافی بازیگران زن،زندگینامه بازیگران ایرانی

,گلوریا هاردی, ساعد سهیلی, سریال کیمیا,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها، زندگینامه بازیگران، بیوگرفی بازیگران مرد، بیوگرافی بازیگران زن،زندگینامه بازیگران ایرانی
,گلوریا هاردی, ساعد سهیلی, سریال کیمیا,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها، زندگینامه بازیگران، بیوگرفی بازیگران مرد، بیوگرافی بازیگران زن،زندگینامه بازیگران ایرانی

,گلوریا هاردی, ساعد سهیلی, سریال کیمیا,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها، زندگینامه بازیگران، بیوگرفی بازیگران مرد، بیوگرافی بازیگران زن،زندگینامه بازیگران ایرانی
,گلوریا هاردی, ساعد سهیلی, سریال کیمیا,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها، زندگینامه بازیگران، بیوگرفی بازیگران مرد، بیوگرافی بازیگران زن،زندگینامه بازیگران ایرانی

,گلوریا هاردی, ساعد سهیلی, سریال کیمیا,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها، زندگینامه بازیگران، بیوگرفی بازیگران مرد، بیوگرافی بازیگران زن،زندگینامه بازیگران ایرانی
,گلوریا هاردی, ساعد سهیلی, سریال کیمیا,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها، زندگینامه بازیگران، بیوگرفی بازیگران مرد، بیوگرافی بازیگران زن،زندگینامه بازیگران ایرانی
,گلوریا هاردی, ساعد سهیلی, سریال کیمیا,بیوگرافی بازیگران و هنرپیشه ها، زندگینامه بازیگران، بیوگرفی بازیگران مرد، بیوگرافی بازیگران زن،زندگینامه بازیگران ایرانی

- - , .

بیوگرافی شناسی...
ما را در سایت بیوگرافی شناسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان biographies بازدید : 229 تاريخ : چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت: 5:44

کانال آکاایران در تلگرام راه اندازی شد، برای دریافت آخرین مطالب آکاایران:
1- نرم افزار تلگرام گوشی خود را به روز کنید.
2- برای عضویت در کانال آکاایران روی لینک زیر کلیک کنید.

https://telegram.me/akairan_com

- - , .

بیوگرافی شناسی...
ما را در سایت بیوگرافی شناسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان biographies بازدید : 234 تاريخ : چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت: 5:44

بنا به گزارش آکاایران : نیکی کریمی برای اکران فیلم شیفت شب به آلمان سفر کرده بود.

در این سفر لیلا زارع و دیگر همکاران نیکی کریمی همراهش بودند. در ادامه عکس هایی از نیکی کریمی در آلمان را مشاهده می کنید.

****

خوشحالم که بعد از چند ماه فشرده کاری

تیم پخش فیلم ، دستیاران خوبم سعید پاکستانی و پیام ایرایی هم در این سفر همراه من هستند

و همینطور لیلا جان زارع ...

به شهر کلن امدیم که امشب نمایش داریم ...

جای همه گروه خوبم در " شیفت شب " خالی ...

نمایش دیشب مان در فرانکفورت هم عالی بود و فقط متاسف شدم که بلیط ها تمام شده

و کلی از هم وطنان با اینکه از راه دور امدند نتوانستند فیلم را ببینند

نیکی کریمی در کنار عوامل فیلم شیفت شب در آلمان

,نیکی کریمی, عکس نیکی کریمی, نیکی کریمی عکس,اخبار بازیگران،اخبار چهره ها،دنیای ستاره ها،اخبار هنرمندان
,نیکی کریمی, عکس نیکی کریمی, نیکی کریمی عکس,اخبار بازیگران،اخبار چهره ها،دنیای ستاره ها،اخبار هنرمندان
  اگر می خواهید بیشتر بدانید:  انتشار عکس عجیب از نیکی کریمی! + عکس

تیپ نیکی کریمی و لیلا زارع در آلمان

,نیکی کریمی, عکس نیکی کریمی, نیکی کریمی عکس,اخبار بازیگران،اخبار چهره ها،دنیای ستاره ها،اخبار هنرمندان
,نیکی کریمی, عکس نیکی کریمی, نیکی کریمی عکس,اخبار بازیگران،اخبار چهره ها،دنیای ستاره ها،اخبار هنرمندان
  اگر می خواهید بیشتر بدانید:  عکس نیکی کریمی از پدر و مادرش + نوشته زیبایش

عکس یادگاری با نیکی کریمی در آلمان

,نیکی کریمی, عکس نیکی کریمی, نیکی کریمی عکس,اخبار بازیگران،اخبار چهره ها،دنیای ستاره ها،اخبار هنرمندان

برای اطلاع از آخرین اخبار و عکس های نیکی کریمی کلیک کنید.

- - , .

بیوگرافی شناسی...
ما را در سایت بیوگرافی شناسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان biographies بازدید : 234 تاريخ : چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت: 0:24

آکایران :علیخانی در بخشی از صحبت هایش در رابطه با اینکه فردی به دروغ و با این ادعا که برادر او است به خواستگاری رفته گفت.

بنا به گزارش آکاایران : احسان علیخانی مجری برنامه ماه عسل در یک شبکه اینترنتی حاضر شد و گفت: ما در سال ۸۶ برنامه ای به نام «ماه عسل» را پایه گذاری کردیم که نامش را هم خودم انتخاب کرده بودم در روزگاری که برنامه های تلویزیون بر محور مصاحبه با ستاره های سینما، ورزشکاران، هنرمندان و سیاستمداران می چرخید ما محکم ایستادیم و گفتیم می خواهیم با افراد عادی به گفتگو بنشینیم و قهرمان و ستاره مان را از بین مردم پیدا کنیم که البته ریسک بسیار بالایی داشت عده ای بر این باورند که شاید من رنجهای زیادی کشیده ام که میهمانانم افراد رنج کشیده ای هستند اما اتفاقا می خواهم بگویم من آدم درد و رنج کشیده ای نیستم اما تماشگر درد و رنج مردم بوده ام و با آنها زندگی کرده ام همیشه یک سوال جدی فلسفی در ذهنم وجود دارد و آن این است که آیا بزرگترین رنجی که قرار بود دنیا به من تحمیل کند تا الان در زندگی من اتفاق افتاده ؟


یا قرار است اتفاق بیفتد؟ سوالی است که حال من را دگرگون می کند در رابطه با این موضوع باید بگویم من تا زمان کنکور دانشگاهم در پایین شهر زندگی می کردم هنوز هم هنگام تاسوعا به همان محله قدیمی مان می روم چیزهایی می شنوم که باورش سخت است اتفاقاتی که شاید برای افراد دیگر شبیه یک جک باشد اما واقعیت این است که این حوادث رخ می دهد.

وی افزود: در همین راستا ۲۰ قصه و داستان مختلف می شنوم برای مثال یکی با گاز گرفتن توسط دندان یک فرد دیگر را کشته بود ماجراهایی که شاید خیلی ها با آن دست و پنجه نرم نکرده باشند من ارتباطم را با آن فضا قطع نکرده ام البته این را هم باید بگویم که این موضوع کار را سخت تر می کند صادقانه بگویم این حوادث برای دوستان من است که الان دارم درباره آنها حرف می زنم اگر آنها جز بهترین ها نبودند حرف نمی زدم.

علیخانی در بخش دیگری از صحبتهایش تصریح کرد: عادل فردوسی پور الان برنامه ای مانند برنامه نود که یک برنامه تخصصی و برای حواشی فوتبال است را اجرا می کند او فوتبال کشور و جهان را آنالیز می کند و می داند در رابطه با چه موضوعی صحبت می کند بهروز افخمی برنامه تخصصی هم چون هفت را که مربوط به مسئله سینما است را به روی آنتن می برد اینها هر کدام سلایق مثبت و منفی را برای مخاطبان خود به همراه دارند اما شما توجه داشته باشید که در آن زمان یک جوان ۲۵ ساله در رابطه با موضوعات اجتماعی صحبت می کند که مباحث بسیار زیادی دارد و سلایق متفاوت و متمایز وحشتناک را ایجاد می کند برای مثال وقتی در رابطه با پدیده اسید پاشی در چنین برنامه ای صحبت شود نظرات مختلفی ارائه می شود که همه آن را باید پذیرفت البته این موضوع هم کار را سخت می کند یک جاهایی اصلا ترسناک می شود طبیعی است که یک جاهایی قاف داشته باشم .

این مجری عنوان کرد: یکی از نقدهایی که همیشه به ما وارد می شود این است که ما یک گروه عجیب و غریب داریم و یک تشکیلات ترسناک به وجود آورده ایم اما باید بگویم که این گونه نیست در گروه ما افرادی همچون خانم نوابی نژاد که یک سابقه ۲۰ ساله مطبوعاتی اجتماعی دارد فعالیت می کند گروه ما به این گونه است.

علیخانی ادامه داد: اصلا من خودم یک جاهایی به دوستانم می گویم باید ببنیم که خروجی ما چیست می توانیم طرح موضوع کنیم؟ آیا طرح موضوع کفایت می کند؟ و آیا لازم است؟ چه واکنشهایی با خود به همراه دارد؟ من اگر یک برنامه ای در رابطه با یک موضوعی همچون کودکان کار و یا اعتیاد می ساختم که به صورت روتین پخش می شد تکلیفم مشخص بود اما وقتی به موضوعات مختلف می پردازی کارت سخت تر می شود برای مثال امسال ما در رابطه با مهاجرت ،اعتیاد و موضوعات کلان و مهم حرف زدیم.

مجری برنامه «ماه عسل» در بخش دیگر از صحبتهایش در رابطه با تعداد کم دوستانش گفت: اینکه من دوستان کمی دارم اصلا به این دلیل نیست که من آدم محتاطی هستم اتفاقا یک جاهایی خیلی بی پروا هستم که اصلا خوب نیست فکر می کنم این موضوع بیشتر ناشی از تنبلی من است در واقع من حوصله ندارم که درگیر چالشی شوم که از خوابم از مسافرتم و یا برنامه های دیگرم باز بمانم یادم است چند سال پیش یک روز در روز تولدم نوشتم خدایا تو مرا از شر دوستانم مصون بدار من خودم از پس دشمنانم بر می آیم چون این اتفاقات گاهی می افتد و همه ما به آن مبتلا هستیم.


این مجری در رابطه با ضربه خوردنش از برخی از دوستانش ادامه داد: امسال از یک جهت بی نظیر بود و می توانم بگویم ماه عسل ۹۴ از یک جهتی برای خودش پدیده بود از این جهت که از بعد رسانه ای، بسیار به آن می پرداختند و همه آدرس ما را می دادند یک عده تبلیغ می کردند یک عده برایمان جک می ساختند یک عده ای توهین و نقد می کردند به طوری که یکی از دوستان مطبوعاتی که یک منتقد جدی است برایمان یادداشت نوشته بودند که من اصلا تلویزیون را نمی بینم به این هم توجه کنید که ماه عسل امسال با مذاکرات هسته ای در وین مقارن شده بود به طوری که یکی از دانشگاه های معتبر کشور که در مقطع فوق لیسانس رشته ارتباطات تحقیقاتی انجام داده بود و به این نتیجه رسیده بود اخباری که در فضای مجازی درباره ماه عسل منتشر می شود ۴ برابر بیشتر از اخبار مذاکرات هسته ای در وین بود.

علیخانی در بخش دیگر در رابطه با حاشیه های ماه عسل عنوان کرد: من از حاشیه گریزانم شما هیچ رسانه ای را نمی بینید که من به آنها سفارش کرده باشم که ما را تبلیغ و یا از ما حمایت کنند دوست دارم کارهایمان را خودمان انجام دهیم البته در این میان هر کسی هر چیزی را بگوید پذیرفته است یک جاهایی توهین می شود یک عده به اجرای خود من خرده می گیرند و یا می گویند سوژه را می سوزانی من روی این موضوعات حساسیتی ندارم اما باید بگویم که روی میهمانانم حساسیت ویژه ای دارم.

وی افزود: ما در ذات فرهنگی خود از هر پدیده ای به ستاره تبدیل شود می ترسیم و دوست داریم آن فرد افول کند و یا به زمین بخورد یک جاهایی نقدها درست است من نقد درست را می پذیرم ماه عسل در سال ۸۶ و در اوج دورانی که بیشترین برنامه ها به ستاره های هنری، سیاسی و ورزشی می پرداختند ساخته شد البته باید بگویم که در آن زمان برنامه های خوبی همچون مثلث شیشه ای، کوله پشتی ساخته شد که مخاطبان زیادی را هم به خود جلب کرد اما همراه با ساخت چنین برنامه هایی به یک باره جوی به راه می افتاد که غیر قابل پیش بینی است این را هم باید بگویم که باید منتظر به راه افتادن چنین جوی برای خندوانهرامبد جوان هم باشیم در رابطه با آن جو باید بگویم که می بینیم که به یک مرتبه ۴۰ برنامه دیگر مشابه همان برنامه پر بیننده ساخته می شود به طوری که مخاطب اشباع می شود و به دنبال یک طرح متفاوت در این برهوت است.

وی در ادامه صحبتهایش گفت: امسال در ماه عسل اتفاقات بی نظیری دیدیم همانند آن کاریکاتور اوباما که به ماه عسل آمده بود و یا سال پیش که طرح آمدن اسکولاری به برنامه را کشیده بودم.

این مجری در بخش دیگر از صحبتهایش گفت: من اگر برنامه ای می ساختم که در آن با ستاره ها حرف می زدم شاید من هم مغرور می شدم اما میهمانان من افرادی همچون عقیل و عمو حسن بودند که با دیدن چنین افرادی یک جاهایی از خودت بدت می آید.

وی با اشاره به اینکه ممنوع الگریه است گفت: این موضوع واقعا توهم عجیبی است من هر گز نفهمیدم که چرا چنین موضوعی پیش آمد و همیشه برایم جالب بود که بدانم منشا آن از کجا بوده است اتفاقا من یک جاهایی بی احساس و سفت هستم اعتقاد دارم که یک مجری نباید به راحتی تحت تاثیر قرار بگیرد فکر می کنم تنها جایی که اندک بغضی در تمام دوران ماه عسل داشتم همان برنامه ای بود که یک اهداء کننده قلب به یک گیرنده قلب میهمان من شدند و در آن برنامه مادر اهدا کننده قلب سرش را روی سینه آن فردی گذاشت که قلب فرزندش در آن می تپید به نظر من این یک تراژدی عجیبی بود که من در آن کمی بغض کردم.

علیخانی با اشاره به مردمی بودنش عنوان کرد: من امسال روی آنتن گفتم که افتخار می کنم و خدا را شکر می کنم که مجری مردم هستم و مادامی که مجری مردم باشم در صحنه باقی می مانم و اگر روزی حرفی برای گفتن نداشته باشم کار دیگری انجام می دهم.

علیخانی در بخش دیگری از صحبتهایش در رابطه با اینکه فردی به دروغ و با این ادعا که برادر او است به خواستگاری رفته گفت: یک روزی من و محمد سلوکی در هتلی در کیش بودیم یکی از مسئولان هتل زنگ زد و گفت یک خانم به همراه دخترش پایین منتظر شما هستند من پایین رفتم و آن مادر و دختر به من گفتند شما با آبروی من بازی کرده اید برادر شما به خواستگاری دختر من آمده پولی از ما گرفته و رفته است من در آن شرایط تنها تصویر برادرم که نوه دارد در مقابل چشمانم قرار گرفت که چگونه به خواستگاری یک دختر ۲۰ ساله رفته است من به آنها توضیح دادم که برادرم بسیار بزرگتر از من است اما آنها در پاسخ به من گفتند که برادر تو متولد ۱۳۶۵ است عکسش را در آوردند و به من نشان دادند آن فرد شباهت زیادی به من داشت .

من یادم افتاد که یک سال پیش در جزیره کیش با فرزاد فرزین و محسن یگانه کنسرتی برگزار کرده بودیم که در فرودگاه کیش پسری نزد من آمد موبایلش را به من نشان داد که پر از عکسهای من بود و گفت ما خیلی به هم شباهت داریم من برای جبران محبتهایش که بسیار به من ابراز محبت می کرد ۵ بلیط کنسرت به او دادم و در روز کنسرت دیدم که او در ردیف اول به همراه یک خانواده دیگر نشسته بود در آن هنگام که برای خوشامد گویی به روی سن رفته بودم در مقابل ابراز احساسات او تنها گفتم «مخلصیم داداش» آن پسر از این جمله بول گرفته بود و به آن خانواده ای کنار دستش نشسته بود گفته بود ما برادریم این طرف موضوع است یک طرف دیگر از موضوع این است که آن دو خانواده در پاساژی در جزیره کیش قبل از برگزاری این کنسرت با یکدیگر آشنا شده بودند.

  آن پسر به آنها گفته بود من برادر احسان علیخانی هستم بعد از آن کنسرت و بعد از گفتن آن جمله خانواده دختر یقین پیدا کرده بودند که من برادر آن پسر هستم، برای احقاق حقوق وقتی که به دادگاه رفتم متوجه شدم که آن پسر به دروغ به آنها گفته من ۳۰ میلیون چک دارم که باید آن را پاس کنم اما خجالت می کشم این پول را از احسان بگیرم آن پسر این پول ۳۰ میلیونی را از پدر دختر اخاذی کرده و رفته بود.


وی خاطر نشان کرد: بعد از چند روز آن پسر بازداشت شد و من دیدم که از ده مورد دیگر به همین ترتیب اخاذی کرده است می خواهم در پایان صحبتهایم به این موضوع اشاره کنم که من مجری مردم هستم و تا مادامی که مجری مردم باشم کار می کنم.

- - , .

بیوگرافی شناسی...
ما را در سایت بیوگرافی شناسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان biographies بازدید : 228 تاريخ : چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت: 0:24

آکایران :رضا فیاضی :اتفاقی که باعث شد من و فریده با هم ازدواج کنیم زیبا، نمایشی و درواقع به نوعی فیلم در فیلم بود؛ البته قبل از آن باید عنوان کنم که این ازدواج دوم هر دونفر ماست.

رضا فیاضی و همسرش از آشنایی شان گفتند

بنا به گزارش آکاایران : رضا فیاضی چهره و نامی آشنا در عرصه هنر این مرز و بوم است که سال ها حضور در این عرصه را تجربه کرده است و در تمام مدیوم های آن - از سینما و تلویزیون گرفته تا تئاتر- فعالیت داشته است. در بازیگری، نویسندگی، اجرا، کارگردانی و حتی دیگر مشاغل سینمایی دستی داشته است و در کنار آنها نوشتن رمان و سرودن شعر نیز از دیگر هنرهای او محسوب می شود ولی تمام اینها زمانی شکل می گیرد که شما یک حامی و یک انگیزه ویژه در زندگی داشته باشید و چه کسی بهتر از یک همسر فداکار و دلسوز. 

رضا فیاضی و فریده علم بیگی که چیزی نزدیک به 10سال از ازدواج شان می گذرد، این روزها زندگی آرام و فوق العاده ای را کنار یکدیگر دارند و با اینکه هر دو تجربه یک زندگی مشترک ناموفق را در گذشته داشته اند ولی در این سال ها به شدت به تکامل و آرامش زندگی شان کمک کرده ، از زندگی قبلی خود تجربیاتی کسب کرده اند و حالا در زندگی جدیدشان آنها را به کار بسته اند. احترام، صداقت و تعامل مهم ترین فاکتورهایی است که این زوج درباره آن صحبت می کنند و در این مصاحبه از ایده آل های خود می گویند.


زندگی مشترک شما از کجا و چطوری شروع شد، چون به هر صورت شما از نسلی هستید که روابط و آشنایی ها با شکل امروزی اش تقریبا متفاوت بود؟ بفرمایید که چگونه این ازدواج شکل گرفت؟

رضا فیاضی: اتفاقی که باعث شد من و فریده با هم ازدواج کنیم زیبا، نمایشی و درواقع به نوعی فیلم در فیلم بود؛ البته قبل از آن باید عنوان کنم که این ازدواج دوم هر دونفر ماست؛ یعنی هم ازدواج دوم من در زندگی و هم ازدواج دوم فریده در زندگی اش. سال 85 کاری به اسم «شهر قشنگ» را همراه با عموهای فیتیله ای برای سیمافیلم کار می کردم. سیمافیلم هم دقیقا نزدیک بیمارستان هدایت است که همسرم پرستار بخش زنان و زایمان بیمارستان هدایت بودند. 

صحنه ای در کار وجود داشت که شخصیت من در حال فرار از دست مدیر هتل است و به روی کاناپه ای می افتد و برای زیاد کردن نمک کار، با کاناپه از پشت می افتد. چندبار این صحنه را تمرین کردیم و هیچ مشکلی پیش نیامد ولی موقع فیلمبرداری، من برای اینکه نمک بیشتری به کار بدهم کمی زیاده روی کردم؛ وقتی افتادم روی کاناپه و کاناپه از پشت افتاد، سر من به شدت به پیشخوان هتل خورد و یک شکاف عمیق برداشت و من را خونین و مالین با لباس نمایش به بیمارستان هدایت بردند و پرستاری که سر من را بخیه کرد، فریده علم بیگی بود که وقتی سر مرا بخیه زد، دلم را هم بخیه زد!

فریده علم بیگی: روز 12 اردیبهشت سال 1385 این اتفاق افتاد و سر ایشان نیز دقیقا 12 تا بخیه خورد. از آن روز به بعد ایشان به بهانه های مختلف به بیمارستان می آمدند. یک روز می گفتند که سرم درد می کند، یک روز می گفتند که بخیه هایم را چک کنید، بعدازظهر به بعد که می شد منتظر بودیم که ایشان به بهانه ای وارد بیمارستان شوند.

رضا فیاضی: همان زمان خانم دکتری در بیمارستان هدایت کار می کردند که دو فرزند داشتند و برخوردشان با من خیلی خوب بود، برخلاف فریده که همیشه کاملا جدی رفتار می کردند. حتی یک بار خانم دکتر و فریده را برای یک نمایش کودک دعوت کردم که خانم دکتر و خانواده شان آمدند ولی فریده تشریف نیاورد! البته این را هم بگویم که آن زمان من متوجه شده بودم که ایشان همسر ندارند و خودم نیز 4 سال در تجرد به سر می بردم و حس می کردم که فریده همان کسی است که دنبالش هستم.

از ازدواج اول تان فرزند هم دارید؟

رضا فیاضی: من و همسر اولم 26سال باهم زندگی کردیم و به دلایلی از یکدیگر جدا شدیم. من از ازدواج اولم دو فرزند دارم؛ علی که مهندس کامپیوتر است و در شرکت نفت مشغول به کار می باشد و بهار که اکنون برای گذراندن دوره دکترا در آلمان به سر می برد. فریده هم از ازدواج اولش دو فرزند دارد که هر دو ازدواج کرده، بچه دار شده اند و ما از طرف ایشان نوه دار شده ایم. رابطه من با فرزندان ایشان واقعا گرم و صمیمی است و هرجا که از من بپرسند چند فرزند دارید؟ می گویم چهار فرزند و دو نوه...

پس به نوعی در زندگی اول تان نیز با هم اشتراک داشتید... هر دو صاحب یک دختر و یک پسر هستید و...

فریده علم بیگی: این تنها یک تشابه بود. وقتی که به عقب نگاه کردیم، متوجه شدیم که مسیرهای زیادی را ندانسته، موازی همدیگر حرکت می کردیم؛ مثلا وقتی آدرس هرجایی را که زندگی کرده بودیم به هم می گفتیم متوجه می شدیم که فقط چند خانه با هم فاصله داشتیم. این قضیه به سال های خیلی دور هم باز می گردد، حتی آدرس خانه مادری ایشان.

رضا فیاضی: از چهارراه شاپور تا مهرآباد جنوبی و شهرک غرب و کرج. شاید خیلی ها با خودشان بگویند دیگر خودشان را لوس کرده اند اما این واقعا برایمان عجیب بود که در این مسیر همیشه چند قدم با هم فاصله داشتیم.

فریده علم بیگی: حتی در جبهه... من به خاطر شغلم به جبهه رفتم و آن زمان ایشان در اهواز بودند یا همین ماجرای شکستن سر ایشان که در سیمافیلم بود و تنها چندقدم با بیمارستان هدایت فاصله داشت و این واقعا برایمان جالب بود.

به تقدیر اعتقاد دارید؟

رضا فیاضی: بله و مطمئنا یک زمانی باید این رویارویی اتفاق می افتاد که برای ما در بیمارستان هدایت بود. به نوعی این مسیر را با هم طی کرده بودیم. برای همسر سابقم احترام بسیار زیادی قائل بوده و هستم. ما 26سال کنار همدیگر زندگی کردیم ولی واقعا دیگر شرایط ادامه زندگی را نداشتیم و تنها همدیگر را تحمل می کردیم. من آدم مغروری نیستم که بخواهم بگویم علت شکست ازدواج اولم، همسر سابقم بوده. 

به هر حال در این شکست صددرصد من هم نقش داشته ام ولی باید بگویم که در این حدود 10سالی که از ازدواج دومم می گذرد واقعا زندگی کرده و مفهوم زندگی را درک کردم. این عشق باعث شد که در این سال ها به ادبیات نگاه جدی تری داشته باشم. کتاب ها و داستان هایم را کامل کنم و به علایقم با انگیزه و انرژی بیشتری بپردازم.

پس به نوعی یک انگیزه و انرژی مضاعف از این ازدواج گرفته اید؟

رضا فیاضی: دقیقا و با جسارت و جرات کامل این را می گویم که زندگی من کاملا تغییر کرد و به نتیجه خیلی خوبی هم رسید.

فریده علم بیگی: وقتی با دوستان یا همکارانم صحبت می کردم همیشه می گفتم که دوست دارم با کسی ازدواج کنم که بتوانیم با همدیگر حرف بزنیم و زبان همدیگر را بفهمیم و آنقدر یکدیگر را درک کنیم که از نگاه هایمان  به حرف هم برسیم. اینکه همسرم مرا برای خودم بخواهد و من هم متقابلا او را تنها برای خودش بخواهم. من دنبال یک همدم می گشتم، کسی که تنها با نگاه من، مرا بفهمد و رضا دقیقا همان فرد بود. 

بعد از ازدواج با رضا به یک آرامش خاص رسیدم و به دنبال ساز مورد علاقه ام، سه تار رفتم و رضا هم همیشه مرا در این زمینه تشویق می کند. اتفاقات زیادی در زندگی من رخ داده است و خاطرات زیادی دارم ولی جسارت نوشتن را ندارم؛ البته رضا همیشه مرا در این زمینه هم تشویق می کند. تمام این خاطرات را برای رضا تعریف می کنم و رضا هم آنها را بسط می دهد و می نویسد. بارها شده که شب دچار بیخوابی شده و رضا را از خواب بیدار کرده ام و او بدون اینکه ناراحت شود، می نشیند وما با هم صحبت می کنیم. به عبارتی به نوعی در زندگی همدیگر را شارژ می کنیم. با احترام برای پدر فرزندانم، به هیچ طریق نمی توانستیم ازدواج اول مان را پابرجا نگه داریم. از لحاظ فکری اصلا شبیه هم نبودیم. خواسته های کاملا متفاوتی داشتیم و به نوعی همدیگر را دفع می کردیم.

آقای فیاضی چهره شناخته شده ای بین مردم هستند، در مورد حس خودتان بگویید از آن روزی که سر ایشان را بخیه می کردید!

فریده علم بیگی: از آنجا که بیمارستان هدایت نزدیک سیمافیلم بود، اکثر اوقات آنجا لوکیشن بود و بازیگرها به نوعی در بیمارستان رفت وآمد زیادی داشتند. وقتی برای اولین بار رضا را دیدم، آنقدر صمیمی و راحت با همه برخورد می کرد که حس خوبی در من ایجاد کرد. به عنوان یک پرستار برای ایشان احترام زیادی قائل بودم و تنها رابطه یک پرستار و مریض با ایشان داشتم ولی بعدها که ایشان به بهانه های مختلف به بیمارستان می آمدند، به مرور حس بهتری نسبت به ایشان پیدا کردم و روزی به یکی از دوستانم گفتم حسی به من می گوید که از من خواستگاری می کند. دوستم گفت از کجا می دانی؟ گفتم نمی دانم فقط می دانم که حس خوبی بین من و او وجود دارد.

از شکستن سر و بخیه زدن آن تا ازدواج تان چقدر طول کشید؟

فریده علم بیگی: 10 ماه طول کشید. بالاخره با توجه به اینکه تجربه یک زندگی دیگر را داشتیم، باید شناخت بیشتری نسبت به همدیگر پیدا می کردیم؛ ضمن اینکه این را هم باید در نظر می گرفتم که قرار است با یک هنرمند ازدواج کنم.

رضا فیاضی: آن زمان من مشغول بازی در سریال «سلام»بودم که خانم گلاب آدینه نیز بازیگردان کار بودند. ازدواج ما برای خودش به نوعی یک فیلم بود.

فریده علم بیگی: باورتان نمی شود؛ من شب کار بودم و رضا وقت محضر را گرفته بود. در محضر من با حلقه و کت وشلوار منتظر رضا نشسته بودم. ایشان آمدند و خطبه خوانده شد و امضا کردند و دوباره سر فیلمبرداری رفتند!

رضا فیاضی: برنامه ریز آن کار خانم واقعا سختگیری بودند. من از مدت ها قبل به دستیار برنامه ریز گفته بودم که فلان روز مراسم عقدکنان من است و برای آن روز بعدازظهر برای من وقت خالی کنید. دستیار برنامه ریز هم به من اطمینان داد که خیالت راحت باشد. روز عقد رسید و دیدم آن روز سنگین ترین روز کاری در برنامه من است. بالاخره به هر مکافاتی بود نیم ساعت مانده به زمان محضر، حرکت کردم و با چه مشقتی خودم را به محضر رساندم. هنوز ننشسته بودم که مدام از لوکیشن تماس می گرفتند که سریع برگرد. بار دوم که تماس گرفتند گفتم «گوشی، عروس دارد بله را می گوید» و فریده بله را گفت و من دفتر را امضا کردم و سریع به لوکیشن برگشتم. جالب اینجا بود که هیچ کدام باور نمی کردند که عقدکنان من بود. حتی یکی از دوستان گفت که برای فیلمبرداری کار دیگری رفته بودی که صحنه عروسی هم بود. (باخنده) خلاصه بعد از اینکه عکس هایی را که در محضر گرفته بودیم نشان آنها دادم، باورشان شد.

و اینکه باهم صحبت می کنید، یعنی جرأت پذیرفتن اشتباهات را هم دارید؟

فریده علم بیگی: بله و این نکته خیلی مهمی است که اگر زمانی اشتباهی از شما سر زد این جرأت را داشته باشید و اشتباه خود را بپذیرید و عذرخواهی کنید. خود من وقتی مقصر باشم عذرخواهی می کنم و خیلی ساکت می شوم ولی برعکس اگر مقصر نباشم و بدانم که حق با من است کاملا از حقم دفاع می کنم.


بابت این ازدواج دوم، سرزنش هم شده اید؟

فریده علم بیگی: این موضوع همیشه در دلم مانده و دوست دارم جایی بازگو کنم. اینکه یک نفر دوبار ازدواج کند واقعا کار زشت و ناپسندی نیست. به هر حال تجربه یک زندگی را داشتم که به هیچ طریقی نمی توانستم آن را پابرجا نگه دارم. الان که دوباره ازدواج کردم، احساس می کنم که وارد یک مسیر جدیدی شده ام و حتی احساس می کنم که این اولین ازدواج من است. در این ازدواج، زندگی گذشته ام را به یاد نمی آورم بلکه از تجربه های زندگی گذشته ام استفاده می کنم. جا دارد اینجا از خواهر رضا و همسرشان تشکر کنم. روزی که رضا مرا برای معرفی نزد خانواده اش برد، خواهر ایشان و همسرشان که پسرعموی رضا هم می شد با من درباره خصوصیات رضا صحبت کردند و راهکارهایی را برای زندگی بهتر با رضا جلوی پای من قرار دادند؛ یعنی به نوعی در صحبت هایشان به من کلیدهایی برای زندگی بهتر دادند.

   به همسرتان درباره مصائب زندگی با یک هنرمند گفته بودید؟

رضا فیاضی: بله. من حرف های نگفته زیادی داشتم که به زبان آوردنش حتی برای خودم سخت بود ولی برای ایشان بازگو کردم. از تمام سختی های کار و حواشی که ممکن است برای من به وجود بیاید یا آمده بود، برایش گفتم به همین خاطر با چشم باز وارد زندگی من شد. همان طور که خودتان هم می دانید ما هنرمندان حاشیه های زیاد داریم ولی خدا را صدهزار مرتبه شکر که من در طول فعالیتم هیچ حاشیه ای نداشتم و سعی کردم همیشه به دور از حاشیه باشم. یکی از مشکلاتی که در زندگی گذشته ام داشتم این بود که من از خانه گریزان بودم ولی الان این گریز از خانه اصلا وجود ندارد و با دل و جان دوست دارم که کنار همسرم باشم.

فریده علم بیگی: سعی می کنیم که از تمام جزئیات زندگی مان در کنار هم لذت ببریم. ما حتی در خریدهای کوچک خانه هم با هم مشورت می کنیم. در مورد انجام کارهای مختلف باهم مشورت می کنیم و البته ایشان بیشتر این کار را انجام می دهند و من با توجه به اینکه تمام روحیات ایشان را شناخته ام، پیش می روم. بارها پیش آمده که با رضا به مسافرت رفتیم یا حتی به یک رستوران رفتیم و رضا برای عکس و امضا و صحبت با مردم یک ساعت مشغول بوده، در این بین خانمی یا آقایی آمده و به من گفته که زندگی با هنرمندان هم برای خودش مصیبتی است! ولی از نظر من این گونه نیست و به آنها گفتم که این عشق و انرژی مثبت است و من این عشق را با خودم به خانه ام می برم و با خودم می گویم که من چقدر زن خوشبخت و خوش سلیقه ای هستم و چه انتخاب خوبی در زندگی داشتم. هنگام برخورد مردم با رضا من به خودم و انتخابم افتخار می کنم و می بالم.

چقدر روحیه هنری آقای فیاضی در این سال ها روی شما تاثیر گذاشته است؟

فریده علم بیگی: خیلی زیاد. یکی از خوبی های ازدواج با یک هنرمند این بود که با یک خانواده بزرگ تر از هنرمندان آشنا شدم. آشنایی نزدیک با افراد خیلی خاص که دیدار با آنها آرزویم بود، مثل آقای دولت آبادی، اساتید بزرگ مانند آقای مشایخی و آقای انتظامی. هرموقع وارد یک جمع هنری می شوم احساس می کنم که به اندوخته هایم اضافه می شود. احساس می کنم در این زندگی و با حضور در این جمع ها، کاملا متحول شده ام. همیشه هم سعی کردم که این اندوخته ها را به فرزندانم یا دوستانم منتقل کنم.

آقای فیاضی هیچ وقت شد که همسرتان را تشویق به بازیگری کنید؟

رضا فیاضی: خیلی زیاد ولی هیچ تمایلی نشان نداد. حتی اولین بار که برای برنامه شبکه یک از طرف آقای خسروی به عنوان زن و شوهر دعوت شده بودیم، هر کاری کردم ایشان راضی نشدند که جلوی دوربین حاضر شوند. تا اینکه بعدها در برنامه منصور ضابطیان که مدتی از ازدواج مان هم گذشته بود کم کم احساس راحتی کرد و جلوی دوربین برنامه حاضر شد. اخیرا فیلم کوتاهی ساختم به اسم «مهمان ناخوانده»که از ایشان خواستم و در آن فیلم کوتاه بازی کردند. البته کارهای زیادی برای ارائه دارم، در این چند سال رکود کاری و خلوتی بازار به کارهای ادبی پرداختم و از این زمان استفاده کردم، فیلم دیدم، مطالعه کردم و نوشتم. فیلمنامه بلندی نوشتم به اسم «اسکناس تقلبی» که هنوز درگیر مسائل اولیه است و هنوز به سرانجام نرسیده است. نمایشنامه های زیادی هم برای تئاتر نوشته ام و...

فریده علم بیگی: اعتقاد من این است هرکسی دست به هر کاری می زند باید تخصص آن کار را داشته باشد. وقتی من تخصص کاری را ندارم، اجازه ورود به آن کار را ندارم. رضا در این سال ها خیلی تلاش کرد تا من را راضی کند ولی احساس می کنم باید کاربلد باشی تا به آن کار وارد شوی. من خیلی به باغبانی و گلکاری علاقه دارم، باغچه کوچکی هم در شمال داریم ولی همین طوری بدون مطالعه سراغ این کار نرفتم. الان دوره های مربوطه را در دانشگاه جهاد کشاورزی می گذرانم چون دوست دارم اگر قرار است حتی فقط یک نهال هم بکارم با اطلاع کامل آن کار را انجام بدهم؛ بنابراین چون در زمینه کار رضا هیچ تخصصی ندارم به خودم این اجازه را نمی دهم که وارد این کار شوم ولی همیشه رضا را در این مسیر همراهی می کنم.

رضا فیاضی: فریده چشم بسیار خوب و دقیقی دارد؛ یعنی استعدادی که یک منشی صحنه خوب باید داشته باشد. به همین خاطر در تئاتری از او خواستم که به عنوان دستیار مرا همراهی کند. بارها پیش آمد که ایرادهای ریز و جزیی را که من هیچ وقت نمی دیدم متوجه می شد. ایشان بسیار نکته سنج و دقیق هستند.

چه تفریحات مشترکی دارید؟

رضا فیاضی: در مورد تفریحات مشترک، هر دوی ما خیلی به مسافرت علاقه داریم. سفر یکی از دغدغه های مشترک ماست. رسیدگی به باغچه ای که فریده در مورد آن صحبت کرد جزو علایق هر دو نفر ماست.

فریده علم بیگی: یکی از علایق من فوتبال است و عاشق برنامه 90 هستم؛ مخصوصا تفسیرهایی که پخش می شود. رضا هم به فوتبال علاقه دارد اما نه به اندازه من. البته اگر بازی های ایران یا تیم مورد علاقه مان باشد حتما دو نفری با هم تماشا می کنیم.

رضا فیاضی: وقتی که فریده اولین بار دکتر صدر را از نزدیک دید و به ایشان گفت که من طرفدار تفسیرهای فوتبالی شما هستم، دکتر واقعا متعجب شدند.

فریده علم بیگی: یکسری ورزش ها هستند که من به آنها علاقه دارم ولی رضا هیچ علاقه ای به آنها ندارد؛ مثل ورزش های رزمی.

کدام کارهای آقای فیاضی را قبل از ازدواج دیده بودید؟

فریده علم بیگی: الان سریال «معمای شاه» را واقعا با عشق پیگیری می کنم. سریال «امیرکبیر» و «زی زی گولو» را دیده بودم. کارهای الان ایشان را نیز همه را پیگیری می کنم.

با توجه به اینکه آقای فیاضی در ژانرهای مختلف ایفای نقش کرده اند، کدام یک از نقش های ایشان و کدام ژانر را بیشتر از همه دوست دارید؟

فریده علم بیگی: نقش امیرکبیر را از همه بیشتر دوست دارم. در میان ژانرها نیز ژانر کودک ایشان را بیشتر دوست دارم چون خود واقعی رضا فیاضی است. هنوز کودک درون ایشان زنده است و حسی که برای کار کودک به کار می گیرند یک حس واقعی است. واقعا کار«زی زی گولو» را بسیار دوست داشتم؛ مخصوصا قسمتی که جایگاه پدر و پسری او و پسرش عوض می شود و او بچه می شود و مانند یک بچه رفتار می کند.

رضا فیاضی بازیگر را بیشتر دوست دارید یا رضا فیاضی نویسنده را؟

فریده علم بیگی: رضا فیاضی نویسنده را... وقتی او را مشغول نوشتن می بینم واقعا لذت می برم و حس خوبی به من می دهد. شاید باورتان نشود؛ زمانی که چرک نویس ها و کاغذهای مچاله شده را از اتاقش جمع می کنم حس خیلی خوبی دارم؛ بنابراین فضایی برای ایشان فراهم می کنم که از هر نظر تمرکزشان روی نوشتن باشد. معمولا وقتی مشغول نوشتن می شوند حواس شان به تغذیه شان نیست ولی من حواسم به همه چیز هست.

رضا فیاضی: فریده واقعا از هر نظر مرا در نوشتن حمایت می کند. برخلاف جثه ام که همه فکر می کنند آدم پُرخوری هستم، اصلا این گونه نیست. زمانی که مشغول کار هستم نهایتا یک چای برای خودم بریزم و درکل تمام حواسم به کارم است. ولی همیشه فریده حواسش به من است، قهوه می آورد، میوه می آورد، چای می آورد و در کنارش یک فضای آرام و ساکت را فراهم می کند. بارها شده که ساعت ها بدون وقفه مشغول نوشتن بودم ولی به خاطر شرایطی که فریده برای من فراهم کرده اصلا احساس خستگی نمی کنم و واقعا به خاطر حمایت هایش از او سپاسگزار هستم.

فریده علم بیگی: البته درنهایت، من، رضا فیاضی خودم را دوست دارم، همان کسی که در زندگی به من آرامش را هدیه داده است.

بعد از این همه سال که از حضور درخشان شما در عرصه بازیگری می گذرد، امروزه چه فاکتوری در یک کار شما را جذب می کند؟

رضا فیاضی: باید اعتراف کنم که امروزه بیشتر کارهایی که قبول می کنم از روی ناچاری است و هیچ ذوقی در آن وجود ندارد؛ البته کارهای بسیاری به من پیشنهاد شده که قبول نکردم چون یا فیلمنامه فوق العاده ضعیف بوده یا کارگردان توانایی نداشته و یا اینکه از نظر مالی قابل قبول نبوده است. یکی از کارهایی که همه جا در مورد آن صحبت می کنم سریال «کیمیا» است. از من برای این سریال دعوت شد ولی متاسفانه مبلغی که پیشنهاد داده بودند واقعا ناچیز بود ولی عنوان کردند که شما تنها 4-5 روز کار دارید و به هر طریقی بود مرا راضی کردند. 

من با توجه به اعتمادی که به مدیربرنامه های کار داشتم قرارداد را امضا کردم ولی بعد متوجه شدم که در قرارداد قید شده است که زمان بازی از شروع سریال تا پایان نقش و این یعنی یک بلاتکلیفی تمام؛ ضمن اینکه به من گفته بودند نقش من تنها 5 روز زمان می برد. از آنها خواستم که برای من تاریخ مشخص کنند ولی با بی احترامی تمام قبول نکردند و قرارداد را فسخ کردیم. به غیر از آن یک تله فیلم هم کار کردم که واقعا روی هواست. کارگردان آنقدر توانایی و سواد ندارد که بتواند کار را جمع کند، فیلمنامه کار قابلیت کار کردن را دارد ولی کارگردان از بی استعدادی اصلا نمی تواند کار را تمام کند. واقعا دلم برای آن تهیه کننده می سوزد که پولش را این گونه از دست می دهد. زمانی بود که بازی در کاری را واقعا فقط به خاطر مساله مالی قبول می کردم و این همان اوج رنجی است که من در بازیگری تحمل کرده ام.

کمی از سریال «معمای شاه» برایمان بگویید؟

رضا فیاضی: در سریال «معمای شاه» من نقش میانسالی حسین فردوست را بازی می کنم. البته نقش چرچیل را هم در این سریال بازی می کنم اما این نقش تنها در یک سکانس است که گریم فوق العاده ای دارد. برای بازی در نقش حسین فردوست مطالعات زیادی انجام دادم، در مورد کارهایی که انجام داده بود، نحوه مرگش، اخلاق و رفتارش و... سعی کردم با توجه به آنچه که در کتاب های تاریخی نوشته شده بود، نقش فردوست را بازی کنم.

کمی در مورد رمان «مردی با لاک قرمز» برایمان بگویید که به تازگی چاپ شده و آن را به همسرتان تقدیم کردید؟

رضا فیاضی: این اولین رمان من است که به چاپ رسیده و رمان دیگری زیر چاپ دارم که انتشارات بوتیمار کارهایش را انجام می دهد. در کنارش یک مجموعه شعر و دو مجموعه قصه هم زیر چاپ دارم. کاری هم در دست دارم که در مورد زندگی یک جوان معروف، مشهور و محبوب است که در اوج شهرت و محبوبیت دچار یک بیماری لاعلاج می شود. 

ابتدای امر کارش را رها می کند و وارد توده مردم می شود و خود را در مردم گم می کند ولی در نهایت تصمیم می گیرد برای اتانازی به خارج از کشور برود ولی آنجا با داستان دیگری روبه رو می شود و... اما رمان «مردی با لاک قرمز» داستان پیرمرد بازنشسته سازمان امنیت است که خاطراتش را با گربه اش که ملوس نام دارد، مرور می کند. وقتی داستان را پیگیری می کنیم می بینیم چطور آدمی که در کودکی به خاطر شغل پدرش که یک قصاب است، از خون وحشت دارد ولی در نهایت تبدیل به یک دژخیم می شود.

- - , .

بیوگرافی شناسی...
ما را در سایت بیوگرافی شناسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان biographies بازدید : 230 تاريخ : چهارشنبه 30 دی 1394 ساعت: 0:24

خبرخوان های آکاایرانAkairan Rssازدواج دوم آقای بازیگر بسیار عاشقانه است! - آکااحسان علیخانی سکوت خود را شکست +ماجرای اخاذی برادر قلابی‎اش! - آکاعکس هایی از تیپ و پوشش نیکی کریمی در آلمان - آکاعکس: گریم متفاوت مهران غفوریان -آکاحال فرج الله سلحشور وخیم تر شد -آکاعکسی از جنازه بروس لی! - آکاسحر جعفری جوزانی برای اولین بار از مادر آمریکایی‎اش رونمایی کرد! - آکا«دید در شب» رضا رشید پور را بیمار کرد + عکس -آکاوقتی پرستویی، حسینی، رادان، مدیری و رایگان به خاطر ناصر حجازی پول نگرفتند -آکاباور می کنید این بازیگر زن همان گلنار کودکی هایمان است! عکس - آکا

بیوگرافی و زندگینامه مشاهیر آکاایران با هزاران مقاله متنوع زندگینامه مشاهیر و دانشمندان شما را به بازدید از سایت دعوت می نماید http://www.akairan.com Tue, 19 Jan 2016 18:20:12 +0200 FeedCreator 1.7.2 http://www.akairan.com/images/M_images/elxis_rss.png http://www.akairan.com بیوگرافی و زندگینامه مشاهیر آکاایران با هزاران مقاله متنوع زندگینامه مشاهیر و دانشمندان شما را به بازدید از سایت دعوت می نماید http://www.akairan.com/biography/actor1/2016119114155.html رضا فیاضی :اتفاقی که باعث شد من و فریده با هم ازدواج کنیم زیبا، نمایشی و درواقع به نوعی فیلم... http://www.akairan.com/biography/actor1/201611910451.html احسان علیخانی سکوت خود را شکست +ماجرای اخاذی برادر قلابی‎اش! آکایران :علیخانی در بخشی از صحبت هایش در رابطه با... http://www.akairan.com/biography/superstar/20161199356.html نیکی کریمی در آلمان آکایران :نیکی کریمی به همراه لیلا زارع و دیگر عوامل فیلم شیفت شب, به آلمان سفر... http://www.akairan.com/biography/superstar/news2016119944256186.html آکاایران عکس: گریم متفاوت مهران غفوریان تصویری... http://www.akairan.com/biography/superstar/news20161199254633476.html آکاایران حال فرج الله سلحشور وخیم تر شد... http://www.akairan.com/biography/superstar/20161198338.html بروس لی! آکایران :عکسی از جنازه بروس لی که در سال 1973 درگذشت, برای علاقمندان به بروس لی آماده کرده... http://www.akairan.com/biography/actor1/201611925822.html سحر جعفری جوزانی برای اولین بار از مادر آمریکایی‎اش رونمایی کرد! آکایران :سحر جعفری جوزانی دختر مسعود جعفری جوزانی نویسنده... http://www.akairan.com/biography/superstar/news2016118160130124.html آکاایران «دید در شب» رضا رشید پور را بیمار کرد + عکس... http://www.akairan.com/biography/superstar/news20161181347297797.html آکاایران وقتی پرستویی، حسینی، رادان، مدیری و رایگان به خاطر ناصر حجازی پول نگرفتند... http://www.akairan.com/biography/superstar/2016118111252.html غزل شاکری بازیگر سریال شهرزاد همان دختری است که

- - , .

بیوگرافی شناسی...
ما را در سایت بیوگرافی شناسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان biographies بازدید : 449 تاريخ : سه شنبه 29 دی 1394 ساعت: 20:57

بنا به گزارش آکاایران : نیکی کریمی برای اکران فیلم شیفت شب به آلمان سفر کرده بود.

در این سفر لیلا زارع و دیگر همکاران نیکی کریمی همراهش بودند. در ادامه عکس هایی از نیکی کریمی در آلمان را مشاهده می کنید.

****

خوشحالم که بعد از چند ماه فشرده کاری

تیم پخش فیلم ، دستیاران خوبم سعید پاکستانی و پیام ایرایی هم در این سفر همراه من هستند

و همینطور لیلا جان زارع ...

به شهر کلن امدیم که امشب نمایش داریم ...

جای همه گروه خوبم در " شیفت شب " خالی ...

نمایش دیشب مان در فرانکفورت هم عالی بود و فقط متاسف شدم که بلیط ها تمام شده

و کلی از هم وطنان با اینکه از راه دور امدند نتوانستند فیلم را ببینند

نیکی کریمی در کنار عوامل فیلم شیفت شب در آلمان

,نیکی کریمی, عکس نیکی کریمی, نیکی کریمی عکس,اخبار بازیگران،اخبار چهره ها،دنیای ستاره ها،اخبار هنرمندان
,نیکی کریمی, عکس نیکی کریمی, نیکی کریمی عکس,اخبار بازیگران،اخبار چهره ها،دنیای ستاره ها،اخبار هنرمندان
  اگر می خواهید بیشتر بدانید:  انتشار عکس عجیب از نیکی کریمی! + عکس

تیپ نیکی کریمی و لیلا زارع در آلمان

,نیکی کریمی, عکس نیکی کریمی, نیکی کریمی عکس,اخبار بازیگران،اخبار چهره ها،دنیای ستاره ها،اخبار هنرمندان
,نیکی کریمی, عکس نیکی کریمی, نیکی کریمی عکس,اخبار بازیگران،اخبار چهره ها،دنیای ستاره ها،اخبار هنرمندان
  اگر می خواهید بیشتر بدانید:  عکس نیکی کریمی از پدر و مادرش + نوشته زیبایش

عکس یادگاری با نیکی کریمی در آلمان

,نیکی کریمی, عکس نیکی کریمی, نیکی کریمی عکس,اخبار بازیگران،اخبار چهره ها،دنیای ستاره ها،اخبار هنرمندان

برای اطلاع از آخرین اخبار و عکس های نیکی کریمی کلیک کنید.

- - , .

بیوگرافی شناسی...
ما را در سایت بیوگرافی شناسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان biographies بازدید : 223 تاريخ : سه شنبه 29 دی 1394 ساعت: 18:58

آکایران :علیخانی در بخشی از صحبت هایش در رابطه با اینکه فردی به دروغ و با این ادعا که برادر او است به خواستگاری رفته گفت.

بنا به گزارش آکاایران : احسان علیخانی مجری برنامه ماه عسل در یک شبکه اینترنتی حاضر شد و گفت: ما در سال ۸۶ برنامه ای به نام «ماه عسل» را پایه گذاری کردیم که نامش را هم خودم انتخاب کرده بودم در روزگاری که برنامه های تلویزیون بر محور مصاحبه با ستاره های سینما، ورزشکاران، هنرمندان و سیاستمداران می چرخید ما محکم ایستادیم و گفتیم می خواهیم با افراد عادی به گفتگو بنشینیم و قهرمان و ستاره مان را از بین مردم پیدا کنیم که البته ریسک بسیار بالایی داشت عده ای بر این باورند که شاید من رنجهای زیادی کشیده ام که میهمانانم افراد رنج کشیده ای هستند اما اتفاقا می خواهم بگویم من آدم درد و رنج کشیده ای نیستم اما تماشگر درد و رنج مردم بوده ام و با آنها زندگی کرده ام همیشه یک سوال جدی فلسفی در ذهنم وجود دارد و آن این است که آیا بزرگترین رنجی که قرار بود دنیا به من تحمیل کند تا الان در زندگی من اتفاق افتاده ؟


یا قرار است اتفاق بیفتد؟ سوالی است که حال من را دگرگون می کند در رابطه با این موضوع باید بگویم من تا زمان کنکور دانشگاهم در پایین شهر زندگی می کردم هنوز هم هنگام تاسوعا به همان محله قدیمی مان می روم چیزهایی می شنوم که باورش سخت است اتفاقاتی که شاید برای افراد دیگر شبیه یک جک باشد اما واقعیت این است که این حوادث رخ می دهد.

وی افزود: در همین راستا ۲۰ قصه و داستان مختلف می شنوم برای مثال یکی با گاز گرفتن توسط دندان یک فرد دیگر را کشته بود ماجراهایی که شاید خیلی ها با آن دست و پنجه نرم نکرده باشند من ارتباطم را با آن فضا قطع نکرده ام البته این را هم باید بگویم که این موضوع کار را سخت تر می کند صادقانه بگویم این حوادث برای دوستان من است که الان دارم درباره آنها حرف می زنم اگر آنها جز بهترین ها نبودند حرف نمی زدم.

علیخانی در بخش دیگری از صحبتهایش تصریح کرد: عادل فردوسی پور الان برنامه ای مانند برنامه نود که یک برنامه تخصصی و برای حواشی فوتبال است را اجرا می کند او فوتبال کشور و جهان را آنالیز می کند و می داند در رابطه با چه موضوعی صحبت می کند بهروز افخمی برنامه تخصصی هم چون هفت را که مربوط به مسئله سینما است را به روی آنتن می برد اینها هر کدام سلایق مثبت و منفی را برای مخاطبان خود به همراه دارند اما شما توجه داشته باشید که در آن زمان یک جوان ۲۵ ساله در رابطه با موضوعات اجتماعی صحبت می کند که مباحث بسیار زیادی دارد و سلایق متفاوت و متمایز وحشتناک را ایجاد می کند برای مثال وقتی در رابطه با پدیده اسید پاشی در چنین برنامه ای صحبت شود نظرات مختلفی ارائه می شود که همه آن را باید پذیرفت البته این موضوع هم کار را سخت می کند یک جاهایی اصلا ترسناک می شود طبیعی است که یک جاهایی قاف داشته باشم .

این مجری عنوان کرد: یکی از نقدهایی که همیشه به ما وارد می شود این است که ما یک گروه عجیب و غریب داریم و یک تشکیلات ترسناک به وجود آورده ایم اما باید بگویم که این گونه نیست در گروه ما افرادی همچون خانم نوابی نژاد که یک سابقه ۲۰ ساله مطبوعاتی اجتماعی دارد فعالیت می کند گروه ما به این گونه است.

علیخانی ادامه داد: اصلا من خودم یک جاهایی به دوستانم می گویم باید ببنیم که خروجی ما چیست می توانیم طرح موضوع کنیم؟ آیا طرح موضوع کفایت می کند؟ و آیا لازم است؟ چه واکنشهایی با خود به همراه دارد؟ من اگر یک برنامه ای در رابطه با یک موضوعی همچون کودکان کار و یا اعتیاد می ساختم که به صورت روتین پخش می شد تکلیفم مشخص بود اما وقتی به موضوعات مختلف می پردازی کارت سخت تر می شود برای مثال امسال ما در رابطه با مهاجرت ،اعتیاد و موضوعات کلان و مهم حرف زدیم.

مجری برنامه «ماه عسل» در بخش دیگر از صحبتهایش در رابطه با تعداد کم دوستانش گفت: اینکه من دوستان کمی دارم اصلا به این دلیل نیست که من آدم محتاطی هستم اتفاقا یک جاهایی خیلی بی پروا هستم که اصلا خوب نیست فکر می کنم این موضوع بیشتر ناشی از تنبلی من است در واقع من حوصله ندارم که درگیر چالشی شوم که از خوابم از مسافرتم و یا برنامه های دیگرم باز بمانم یادم است چند سال پیش یک روز در روز تولدم نوشتم خدایا تو مرا از شر دوستانم مصون بدار من خودم از پس دشمنانم بر می آیم چون این اتفاقات گاهی می افتد و همه ما به آن مبتلا هستیم.


این مجری در رابطه با ضربه خوردنش از برخی از دوستانش ادامه داد: امسال از یک جهت بی نظیر بود و می توانم بگویم ماه عسل ۹۴ از یک جهتی برای خودش پدیده بود از این جهت که از بعد رسانه ای، بسیار به آن می پرداختند و همه آدرس ما را می دادند یک عده تبلیغ می کردند یک عده برایمان جک می ساختند یک عده ای توهین و نقد می کردند به طوری که یکی از دوستان مطبوعاتی که یک منتقد جدی است برایمان یادداشت نوشته بودند که من اصلا تلویزیون را نمی بینم به این هم توجه کنید که ماه عسل امسال با مذاکرات هسته ای در وین مقارن شده بود به طوری که یکی از دانشگاه های معتبر کشور که در مقطع فوق لیسانس رشته ارتباطات تحقیقاتی انجام داده بود و به این نتیجه رسیده بود اخباری که در فضای مجازی درباره ماه عسل منتشر می شود ۴ برابر بیشتر از اخبار مذاکرات هسته ای در وین بود.

علیخانی در بخش دیگر در رابطه با حاشیه های ماه عسل عنوان کرد: من از حاشیه گریزانم شما هیچ رسانه ای را نمی بینید که من به آنها سفارش کرده باشم که ما را تبلیغ و یا از ما حمایت کنند دوست دارم کارهایمان را خودمان انجام دهیم البته در این میان هر کسی هر چیزی را بگوید پذیرفته است یک جاهایی توهین می شود یک عده به اجرای خود من خرده می گیرند و یا می گویند سوژه را می سوزانی من روی این موضوعات حساسیتی ندارم اما باید بگویم که روی میهمانانم حساسیت ویژه ای دارم.

وی افزود: ما در ذات فرهنگی خود از هر پدیده ای به ستاره تبدیل شود می ترسیم و دوست داریم آن فرد افول کند و یا به زمین بخورد یک جاهایی نقدها درست است من نقد درست را می پذیرم ماه عسل در سال ۸۶ و در اوج دورانی که بیشترین برنامه ها به ستاره های هنری، سیاسی و ورزشی می پرداختند ساخته شد البته باید بگویم که در آن زمان برنامه های خوبی همچون مثلث شیشه ای، کوله پشتی ساخته شد که مخاطبان زیادی را هم به خود جلب کرد اما همراه با ساخت چنین برنامه هایی به یک باره جوی به راه می افتاد که غیر قابل پیش بینی است این را هم باید بگویم که باید منتظر به راه افتادن چنین جوی برای خندوانهرامبد جوان هم باشیم در رابطه با آن جو باید بگویم که می بینیم که به یک مرتبه ۴۰ برنامه دیگر مشابه همان برنامه پر بیننده ساخته می شود به طوری که مخاطب اشباع می شود و به دنبال یک طرح متفاوت در این برهوت است.

وی در ادامه صحبتهایش گفت: امسال در ماه عسل اتفاقات بی نظیری دیدیم همانند آن کاریکاتور اوباما که به ماه عسل آمده بود و یا سال پیش که طرح آمدن اسکولاری به برنامه را کشیده بودم.

این مجری در بخش دیگر از صحبتهایش گفت: من اگر برنامه ای می ساختم که در آن با ستاره ها حرف می زدم شاید من هم مغرور می شدم اما میهمانان من افرادی همچون عقیل و عمو حسن بودند که با دیدن چنین افرادی یک جاهایی از خودت بدت می آید.

وی با اشاره به اینکه ممنوع الگریه است گفت: این موضوع واقعا توهم عجیبی است من هر گز نفهمیدم که چرا چنین موضوعی پیش آمد و همیشه برایم جالب بود که بدانم منشا آن از کجا بوده است اتفاقا من یک جاهایی بی احساس و سفت هستم اعتقاد دارم که یک مجری نباید به راحتی تحت تاثیر قرار بگیرد فکر می کنم تنها جایی که اندک بغضی در تمام دوران ماه عسل داشتم همان برنامه ای بود که یک اهداء کننده قلب به یک گیرنده قلب میهمان من شدند و در آن برنامه مادر اهدا کننده قلب سرش را روی سینه آن فردی گذاشت که قلب فرزندش در آن می تپید به نظر من این یک تراژدی عجیبی بود که من در آن کمی بغض کردم.

علیخانی با اشاره به مردمی بودنش عنوان کرد: من امسال روی آنتن گفتم که افتخار می کنم و خدا را شکر می کنم که مجری مردم هستم و مادامی که مجری مردم باشم در صحنه باقی می مانم و اگر روزی حرفی برای گفتن نداشته باشم کار دیگری انجام می دهم.

علیخانی در بخش دیگری از صحبتهایش در رابطه با اینکه فردی به دروغ و با این ادعا که برادر او است به خواستگاری رفته گفت: یک روزی من و محمد سلوکی در هتلی در کیش بودیم یکی از مسئولان هتل زنگ زد و گفت یک خانم به همراه دخترش پایین منتظر شما هستند من پایین رفتم و آن مادر و دختر به من گفتند شما با آبروی من بازی کرده اید برادر شما به خواستگاری دختر من آمده پولی از ما گرفته و رفته است من در آن شرایط تنها تصویر برادرم که نوه دارد در مقابل چشمانم قرار گرفت که چگونه به خواستگاری یک دختر ۲۰ ساله رفته است من به آنها توضیح دادم که برادرم بسیار بزرگتر از من است اما آنها در پاسخ به من گفتند که برادر تو متولد ۱۳۶۵ است عکسش را در آوردند و به من نشان دادند آن فرد شباهت زیادی به من داشت .

من یادم افتاد که یک سال پیش در جزیره کیش با فرزاد فرزین و محسن یگانه کنسرتی برگزار کرده بودیم که در فرودگاه کیش پسری نزد من آمد موبایلش را به من نشان داد که پر از عکسهای من بود و گفت ما خیلی به هم شباهت داریم من برای جبران محبتهایش که بسیار به من ابراز محبت می کرد ۵ بلیط کنسرت به او دادم و در روز کنسرت دیدم که او در ردیف اول به همراه یک خانواده دیگر نشسته بود در آن هنگام که برای خوشامد گویی به روی سن رفته بودم در مقابل ابراز احساسات او تنها گفتم «مخلصیم داداش» آن پسر از این جمله بول گرفته بود و به آن خانواده ای کنار دستش نشسته بود گفته بود ما برادریم این طرف موضوع است یک طرف دیگر از موضوع این است که آن دو خانواده در پاساژی در جزیره کیش قبل از برگزاری این کنسرت با یکدیگر آشنا شده بودند.

  آن پسر به آنها گفته بود من برادر احسان علیخانی هستم بعد از آن کنسرت و بعد از گفتن آن جمله خانواده دختر یقین پیدا کرده بودند که من برادر آن پسر هستم، برای احقاق حقوق وقتی که به دادگاه رفتم متوجه شدم که آن پسر به دروغ به آنها گفته من ۳۰ میلیون چک دارم که باید آن را پاس کنم اما خجالت می کشم این پول را از احسان بگیرم آن پسر این پول ۳۰ میلیونی را از پدر دختر اخاذی کرده و رفته بود.


وی خاطر نشان کرد: بعد از چند روز آن پسر بازداشت شد و من دیدم که از ده مورد دیگر به همین ترتیب اخاذی کرده است می خواهم در پایان صحبتهایم به این موضوع اشاره کنم که من مجری مردم هستم و تا مادامی که مجری مردم باشم کار می کنم.

- - , .

بیوگرافی شناسی...
ما را در سایت بیوگرافی شناسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان biographies بازدید : 255 تاريخ : سه شنبه 29 دی 1394 ساعت: 18:58

آکایران :رضا فیاضی :اتفاقی که باعث شد من و فریده با هم ازدواج کنیم زیبا، نمایشی و درواقع به نوعی فیلم در فیلم بود؛ البته قبل از آن باید عنوان کنم که این ازدواج دوم هر دونفر ماست.

رضا فیاضی و همسرش از آشنایی شان گفتند

بنا به گزارش آکاایران : رضا فیاضی چهره و نامی آشنا در عرصه هنر این مرز و بوم است که سال ها حضور در این عرصه را تجربه کرده است و در تمام مدیوم های آن - از سینما و تلویزیون گرفته تا تئاتر- فعالیت داشته است. در بازیگری، نویسندگی، اجرا، کارگردانی و حتی دیگر مشاغل سینمایی دستی داشته است و در کنار آنها نوشتن رمان و سرودن شعر نیز از دیگر هنرهای او محسوب می شود ولی تمام اینها زمانی شکل می گیرد که شما یک حامی و یک انگیزه ویژه در زندگی داشته باشید و چه کسی بهتر از یک همسر فداکار و دلسوز. 

رضا فیاضی و فریده علم بیگی که چیزی نزدیک به 10سال از ازدواج شان می گذرد، این روزها زندگی آرام و فوق العاده ای را کنار یکدیگر دارند و با اینکه هر دو تجربه یک زندگی مشترک ناموفق را در گذشته داشته اند ولی در این سال ها به شدت به تکامل و آرامش زندگی شان کمک کرده ، از زندگی قبلی خود تجربیاتی کسب کرده اند و حالا در زندگی جدیدشان آنها را به کار بسته اند. احترام، صداقت و تعامل مهم ترین فاکتورهایی است که این زوج درباره آن صحبت می کنند و در این مصاحبه از ایده آل های خود می گویند.


زندگی مشترک شما از کجا و چطوری شروع شد، چون به هر صورت شما از نسلی هستید که روابط و آشنایی ها با شکل امروزی اش تقریبا متفاوت بود؟ بفرمایید که چگونه این ازدواج شکل گرفت؟

رضا فیاضی: اتفاقی که باعث شد من و فریده با هم ازدواج کنیم زیبا، نمایشی و درواقع به نوعی فیلم در فیلم بود؛ البته قبل از آن باید عنوان کنم که این ازدواج دوم هر دونفر ماست؛ یعنی هم ازدواج دوم من در زندگی و هم ازدواج دوم فریده در زندگی اش. سال 85 کاری به اسم «شهر قشنگ» را همراه با عموهای فیتیله ای برای سیمافیلم کار می کردم. سیمافیلم هم دقیقا نزدیک بیمارستان هدایت است که همسرم پرستار بخش زنان و زایمان بیمارستان هدایت بودند. 

صحنه ای در کار وجود داشت که شخصیت من در حال فرار از دست مدیر هتل است و به روی کاناپه ای می افتد و برای زیاد کردن نمک کار، با کاناپه از پشت می افتد. چندبار این صحنه را تمرین کردیم و هیچ مشکلی پیش نیامد ولی موقع فیلمبرداری، من برای اینکه نمک بیشتری به کار بدهم کمی زیاده روی کردم؛ وقتی افتادم روی کاناپه و کاناپه از پشت افتاد، سر من به شدت به پیشخوان هتل خورد و یک شکاف عمیق برداشت و من را خونین و مالین با لباس نمایش به بیمارستان هدایت بردند و پرستاری که سر من را بخیه کرد، فریده علم بیگی بود که وقتی سر مرا بخیه زد، دلم را هم بخیه زد!

فریده علم بیگی: روز 12 اردیبهشت سال 1385 این اتفاق افتاد و سر ایشان نیز دقیقا 12 تا بخیه خورد. از آن روز به بعد ایشان به بهانه های مختلف به بیمارستان می آمدند. یک روز می گفتند که سرم درد می کند، یک روز می گفتند که بخیه هایم را چک کنید، بعدازظهر به بعد که می شد منتظر بودیم که ایشان به بهانه ای وارد بیمارستان شوند.

رضا فیاضی: همان زمان خانم دکتری در بیمارستان هدایت کار می کردند که دو فرزند داشتند و برخوردشان با من خیلی خوب بود، برخلاف فریده که همیشه کاملا جدی رفتار می کردند. حتی یک بار خانم دکتر و فریده را برای یک نمایش کودک دعوت کردم که خانم دکتر و خانواده شان آمدند ولی فریده تشریف نیاورد! البته این را هم بگویم که آن زمان من متوجه شده بودم که ایشان همسر ندارند و خودم نیز 4 سال در تجرد به سر می بردم و حس می کردم که فریده همان کسی است که دنبالش هستم.

از ازدواج اول تان فرزند هم دارید؟

رضا فیاضی: من و همسر اولم 26سال باهم زندگی کردیم و به دلایلی از یکدیگر جدا شدیم. من از ازدواج اولم دو فرزند دارم؛ علی که مهندس کامپیوتر است و در شرکت نفت مشغول به کار می باشد و بهار که اکنون برای گذراندن دوره دکترا در آلمان به سر می برد. فریده هم از ازدواج اولش دو فرزند دارد که هر دو ازدواج کرده، بچه دار شده اند و ما از طرف ایشان نوه دار شده ایم. رابطه من با فرزندان ایشان واقعا گرم و صمیمی است و هرجا که از من بپرسند چند فرزند دارید؟ می گویم چهار فرزند و دو نوه...

پس به نوعی در زندگی اول تان نیز با هم اشتراک داشتید... هر دو صاحب یک دختر و یک پسر هستید و...

فریده علم بیگی: این تنها یک تشابه بود. وقتی که به عقب نگاه کردیم، متوجه شدیم که مسیرهای زیادی را ندانسته، موازی همدیگر حرکت می کردیم؛ مثلا وقتی آدرس هرجایی را که زندگی کرده بودیم به هم می گفتیم متوجه می شدیم که فقط چند خانه با هم فاصله داشتیم. این قضیه به سال های خیلی دور هم باز می گردد، حتی آدرس خانه مادری ایشان.

رضا فیاضی: از چهارراه شاپور تا مهرآباد جنوبی و شهرک غرب و کرج. شاید خیلی ها با خودشان بگویند دیگر خودشان را لوس کرده اند اما این واقعا برایمان عجیب بود که در این مسیر همیشه چند قدم با هم فاصله داشتیم.

فریده علم بیگی: حتی در جبهه... من به خاطر شغلم به جبهه رفتم و آن زمان ایشان در اهواز بودند یا همین ماجرای شکستن سر ایشان که در سیمافیلم بود و تنها چندقدم با بیمارستان هدایت فاصله داشت و این واقعا برایمان جالب بود.

به تقدیر اعتقاد دارید؟

رضا فیاضی: بله و مطمئنا یک زمانی باید این رویارویی اتفاق می افتاد که برای ما در بیمارستان هدایت بود. به نوعی این مسیر را با هم طی کرده بودیم. برای همسر سابقم احترام بسیار زیادی قائل بوده و هستم. ما 26سال کنار همدیگر زندگی کردیم ولی واقعا دیگر شرایط ادامه زندگی را نداشتیم و تنها همدیگر را تحمل می کردیم. من آدم مغروری نیستم که بخواهم بگویم علت شکست ازدواج اولم، همسر سابقم بوده. 

به هر حال در این شکست صددرصد من هم نقش داشته ام ولی باید بگویم که در این حدود 10سالی که از ازدواج دومم می گذرد واقعا زندگی کرده و مفهوم زندگی را درک کردم. این عشق باعث شد که در این سال ها به ادبیات نگاه جدی تری داشته باشم. کتاب ها و داستان هایم را کامل کنم و به علایقم با انگیزه و انرژی بیشتری بپردازم.

پس به نوعی یک انگیزه و انرژی مضاعف از این ازدواج گرفته اید؟

رضا فیاضی: دقیقا و با جسارت و جرات کامل این را می گویم که زندگی من کاملا تغییر کرد و به نتیجه خیلی خوبی هم رسید.

فریده علم بیگی: وقتی با دوستان یا همکارانم صحبت می کردم همیشه می گفتم که دوست دارم با کسی ازدواج کنم که بتوانیم با همدیگر حرف بزنیم و زبان همدیگر را بفهمیم و آنقدر یکدیگر را درک کنیم که از نگاه هایمان  به حرف هم برسیم. اینکه همسرم مرا برای خودم بخواهد و من هم متقابلا او را تنها برای خودش بخواهم. من دنبال یک همدم می گشتم، کسی که تنها با نگاه من، مرا بفهمد و رضا دقیقا همان فرد بود. 

بعد از ازدواج با رضا به یک آرامش خاص رسیدم و به دنبال ساز مورد علاقه ام، سه تار رفتم و رضا هم همیشه مرا در این زمینه تشویق می کند. اتفاقات زیادی در زندگی من رخ داده است و خاطرات زیادی دارم ولی جسارت نوشتن را ندارم؛ البته رضا همیشه مرا در این زمینه هم تشویق می کند. تمام این خاطرات را برای رضا تعریف می کنم و رضا هم آنها را بسط می دهد و می نویسد. بارها شده که شب دچار بیخوابی شده و رضا را از خواب بیدار کرده ام و او بدون اینکه ناراحت شود، می نشیند وما با هم صحبت می کنیم. به عبارتی به نوعی در زندگی همدیگر را شارژ می کنیم. با احترام برای پدر فرزندانم، به هیچ طریق نمی توانستیم ازدواج اول مان را پابرجا نگه داریم. از لحاظ فکری اصلا شبیه هم نبودیم. خواسته های کاملا متفاوتی داشتیم و به نوعی همدیگر را دفع می کردیم.

آقای فیاضی چهره شناخته شده ای بین مردم هستند، در مورد حس خودتان بگویید از آن روزی که سر ایشان را بخیه می کردید!

فریده علم بیگی: از آنجا که بیمارستان هدایت نزدیک سیمافیلم بود، اکثر اوقات آنجا لوکیشن بود و بازیگرها به نوعی در بیمارستان رفت وآمد زیادی داشتند. وقتی برای اولین بار رضا را دیدم، آنقدر صمیمی و راحت با همه برخورد می کرد که حس خوبی در من ایجاد کرد. به عنوان یک پرستار برای ایشان احترام زیادی قائل بودم و تنها رابطه یک پرستار و مریض با ایشان داشتم ولی بعدها که ایشان به بهانه های مختلف به بیمارستان می آمدند، به مرور حس بهتری نسبت به ایشان پیدا کردم و روزی به یکی از دوستانم گفتم حسی به من می گوید که از من خواستگاری می کند. دوستم گفت از کجا می دانی؟ گفتم نمی دانم فقط می دانم که حس خوبی بین من و او وجود دارد.

از شکستن سر و بخیه زدن آن تا ازدواج تان چقدر طول کشید؟

فریده علم بیگی: 10 ماه طول کشید. بالاخره با توجه به اینکه تجربه یک زندگی دیگر را داشتیم، باید شناخت بیشتری نسبت به همدیگر پیدا می کردیم؛ ضمن اینکه این را هم باید در نظر می گرفتم که قرار است با یک هنرمند ازدواج کنم.

رضا فیاضی: آن زمان من مشغول بازی در سریال «سلام»بودم که خانم گلاب آدینه نیز بازیگردان کار بودند. ازدواج ما برای خودش به نوعی یک فیلم بود.

فریده علم بیگی: باورتان نمی شود؛ من شب کار بودم و رضا وقت محضر را گرفته بود. در محضر من با حلقه و کت وشلوار منتظر رضا نشسته بودم. ایشان آمدند و خطبه خوانده شد و امضا کردند و دوباره سر فیلمبرداری رفتند!

رضا فیاضی: برنامه ریز آن کار خانم واقعا سختگیری بودند. من از مدت ها قبل به دستیار برنامه ریز گفته بودم که فلان روز مراسم عقدکنان من است و برای آن روز بعدازظهر برای من وقت خالی کنید. دستیار برنامه ریز هم به من اطمینان داد که خیالت راحت باشد. روز عقد رسید و دیدم آن روز سنگین ترین روز کاری در برنامه من است. بالاخره به هر مکافاتی بود نیم ساعت مانده به زمان محضر، حرکت کردم و با چه مشقتی خودم را به محضر رساندم. هنوز ننشسته بودم که مدام از لوکیشن تماس می گرفتند که سریع برگرد. بار دوم که تماس گرفتند گفتم «گوشی، عروس دارد بله را می گوید» و فریده بله را گفت و من دفتر را امضا کردم و سریع به لوکیشن برگشتم. جالب اینجا بود که هیچ کدام باور نمی کردند که عقدکنان من بود. حتی یکی از دوستان گفت که برای فیلمبرداری کار دیگری رفته بودی که صحنه عروسی هم بود. (باخنده) خلاصه بعد از اینکه عکس هایی را که در محضر گرفته بودیم نشان آنها دادم، باورشان شد.

و اینکه باهم صحبت می کنید، یعنی جرأت پذیرفتن اشتباهات را هم دارید؟

فریده علم بیگی: بله و این نکته خیلی مهمی است که اگر زمانی اشتباهی از شما سر زد این جرأت را داشته باشید و اشتباه خود را بپذیرید و عذرخواهی کنید. خود من وقتی مقصر باشم عذرخواهی می کنم و خیلی ساکت می شوم ولی برعکس اگر مقصر نباشم و بدانم که حق با من است کاملا از حقم دفاع می کنم.


بابت این ازدواج دوم، سرزنش هم شده اید؟

فریده علم بیگی: این موضوع همیشه در دلم مانده و دوست دارم جایی بازگو کنم. اینکه یک نفر دوبار ازدواج کند واقعا کار زشت و ناپسندی نیست. به هر حال تجربه یک زندگی را داشتم که به هیچ طریقی نمی توانستم آن را پابرجا نگه دارم. الان که دوباره ازدواج کردم، احساس می کنم که وارد یک مسیر جدیدی شده ام و حتی احساس می کنم که این اولین ازدواج من است. در این ازدواج، زندگی گذشته ام را به یاد نمی آورم بلکه از تجربه های زندگی گذشته ام استفاده می کنم. جا دارد اینجا از خواهر رضا و همسرشان تشکر کنم. روزی که رضا مرا برای معرفی نزد خانواده اش برد، خواهر ایشان و همسرشان که پسرعموی رضا هم می شد با من درباره خصوصیات رضا صحبت کردند و راهکارهایی را برای زندگی بهتر با رضا جلوی پای من قرار دادند؛ یعنی به نوعی در صحبت هایشان به من کلیدهایی برای زندگی بهتر دادند.

   به همسرتان درباره مصائب زندگی با یک هنرمند گفته بودید؟

رضا فیاضی: بله. من حرف های نگفته زیادی داشتم که به زبان آوردنش حتی برای خودم سخت بود ولی برای ایشان بازگو کردم. از تمام سختی های کار و حواشی که ممکن است برای من به وجود بیاید یا آمده بود، برایش گفتم به همین خاطر با چشم باز وارد زندگی من شد. همان طور که خودتان هم می دانید ما هنرمندان حاشیه های زیاد داریم ولی خدا را صدهزار مرتبه شکر که من در طول فعالیتم هیچ حاشیه ای نداشتم و سعی کردم همیشه به دور از حاشیه باشم. یکی از مشکلاتی که در زندگی گذشته ام داشتم این بود که من از خانه گریزان بودم ولی الان این گریز از خانه اصلا وجود ندارد و با دل و جان دوست دارم که کنار همسرم باشم.

فریده علم بیگی: سعی می کنیم که از تمام جزئیات زندگی مان در کنار هم لذت ببریم. ما حتی در خریدهای کوچک خانه هم با هم مشورت می کنیم. در مورد انجام کارهای مختلف باهم مشورت می کنیم و البته ایشان بیشتر این کار را انجام می دهند و من با توجه به اینکه تمام روحیات ایشان را شناخته ام، پیش می روم. بارها پیش آمده که با رضا به مسافرت رفتیم یا حتی به یک رستوران رفتیم و رضا برای عکس و امضا و صحبت با مردم یک ساعت مشغول بوده، در این بین خانمی یا آقایی آمده و به من گفته که زندگی با هنرمندان هم برای خودش مصیبتی است! ولی از نظر من این گونه نیست و به آنها گفتم که این عشق و انرژی مثبت است و من این عشق را با خودم به خانه ام می برم و با خودم می گویم که من چقدر زن خوشبخت و خوش سلیقه ای هستم و چه انتخاب خوبی در زندگی داشتم. هنگام برخورد مردم با رضا من به خودم و انتخابم افتخار می کنم و می بالم.

چقدر روحیه هنری آقای فیاضی در این سال ها روی شما تاثیر گذاشته است؟

فریده علم بیگی: خیلی زیاد. یکی از خوبی های ازدواج با یک هنرمند این بود که با یک خانواده بزرگ تر از هنرمندان آشنا شدم. آشنایی نزدیک با افراد خیلی خاص که دیدار با آنها آرزویم بود، مثل آقای دولت آبادی، اساتید بزرگ مانند آقای مشایخی و آقای انتظامی. هرموقع وارد یک جمع هنری می شوم احساس می کنم که به اندوخته هایم اضافه می شود. احساس می کنم در این زندگی و با حضور در این جمع ها، کاملا متحول شده ام. همیشه هم سعی کردم که این اندوخته ها را به فرزندانم یا دوستانم منتقل کنم.

آقای فیاضی هیچ وقت شد که همسرتان را تشویق به بازیگری کنید؟

رضا فیاضی: خیلی زیاد ولی هیچ تمایلی نشان نداد. حتی اولین بار که برای برنامه شبکه یک از طرف آقای خسروی به عنوان زن و شوهر دعوت شده بودیم، هر کاری کردم ایشان راضی نشدند که جلوی دوربین حاضر شوند. تا اینکه بعدها در برنامه منصور ضابطیان که مدتی از ازدواج مان هم گذشته بود کم کم احساس راحتی کرد و جلوی دوربین برنامه حاضر شد. اخیرا فیلم کوتاهی ساختم به اسم «مهمان ناخوانده»که از ایشان خواستم و در آن فیلم کوتاه بازی کردند. البته کارهای زیادی برای ارائه دارم، در این چند سال رکود کاری و خلوتی بازار به کارهای ادبی پرداختم و از این زمان استفاده کردم، فیلم دیدم، مطالعه کردم و نوشتم. فیلمنامه بلندی نوشتم به اسم «اسکناس تقلبی» که هنوز درگیر مسائل اولیه است و هنوز به سرانجام نرسیده است. نمایشنامه های زیادی هم برای تئاتر نوشته ام و...

فریده علم بیگی: اعتقاد من این است هرکسی دست به هر کاری می زند باید تخصص آن کار را داشته باشد. وقتی من تخصص کاری را ندارم، اجازه ورود به آن کار را ندارم. رضا در این سال ها خیلی تلاش کرد تا من را راضی کند ولی احساس می کنم باید کاربلد باشی تا به آن کار وارد شوی. من خیلی به باغبانی و گلکاری علاقه دارم، باغچه کوچکی هم در شمال داریم ولی همین طوری بدون مطالعه سراغ این کار نرفتم. الان دوره های مربوطه را در دانشگاه جهاد کشاورزی می گذرانم چون دوست دارم اگر قرار است حتی فقط یک نهال هم بکارم با اطلاع کامل آن کار را انجام بدهم؛ بنابراین چون در زمینه کار رضا هیچ تخصصی ندارم به خودم این اجازه را نمی دهم که وارد این کار شوم ولی همیشه رضا را در این مسیر همراهی می کنم.

رضا فیاضی: فریده چشم بسیار خوب و دقیقی دارد؛ یعنی استعدادی که یک منشی صحنه خوب باید داشته باشد. به همین خاطر در تئاتری از او خواستم که به عنوان دستیار مرا همراهی کند. بارها پیش آمد که ایرادهای ریز و جزیی را که من هیچ وقت نمی دیدم متوجه می شد. ایشان بسیار نکته سنج و دقیق هستند.

چه تفریحات مشترکی دارید؟

رضا فیاضی: در مورد تفریحات مشترک، هر دوی ما خیلی به مسافرت علاقه داریم. سفر یکی از دغدغه های مشترک ماست. رسیدگی به باغچه ای که فریده در مورد آن صحبت کرد جزو علایق هر دو نفر ماست.

فریده علم بیگی: یکی از علایق من فوتبال است و عاشق برنامه 90 هستم؛ مخصوصا تفسیرهایی که پخش می شود. رضا هم به فوتبال علاقه دارد اما نه به اندازه من. البته اگر بازی های ایران یا تیم مورد علاقه مان باشد حتما دو نفری با هم تماشا می کنیم.

رضا فیاضی: وقتی که فریده اولین بار دکتر صدر را از نزدیک دید و به ایشان گفت که من طرفدار تفسیرهای فوتبالی شما هستم، دکتر واقعا متعجب شدند.

فریده علم بیگی: یکسری ورزش ها هستند که من به آنها علاقه دارم ولی رضا هیچ علاقه ای به آنها ندارد؛ مثل ورزش های رزمی.

کدام کارهای آقای فیاضی را قبل از ازدواج دیده بودید؟

فریده علم بیگی: الان سریال «معمای شاه» را واقعا با عشق پیگیری می کنم. سریال «امیرکبیر» و «زی زی گولو» را دیده بودم. کارهای الان ایشان را نیز همه را پیگیری می کنم.

با توجه به اینکه آقای فیاضی در ژانرهای مختلف ایفای نقش کرده اند، کدام یک از نقش های ایشان و کدام ژانر را بیشتر از همه دوست دارید؟

فریده علم بیگی: نقش امیرکبیر را از همه بیشتر دوست دارم. در میان ژانرها نیز ژانر کودک ایشان را بیشتر دوست دارم چون خود واقعی رضا فیاضی است. هنوز کودک درون ایشان زنده است و حسی که برای کار کودک به کار می گیرند یک حس واقعی است. واقعا کار«زی زی گولو» را بسیار دوست داشتم؛ مخصوصا قسمتی که جایگاه پدر و پسری او و پسرش عوض می شود و او بچه می شود و مانند یک بچه رفتار می کند.

رضا فیاضی بازیگر را بیشتر دوست دارید یا رضا فیاضی نویسنده را؟

فریده علم بیگی: رضا فیاضی نویسنده را... وقتی او را مشغول نوشتن می بینم واقعا لذت می برم و حس خوبی به من می دهد. شاید باورتان نشود؛ زمانی که چرک نویس ها و کاغذهای مچاله شده را از اتاقش جمع می کنم حس خیلی خوبی دارم؛ بنابراین فضایی برای ایشان فراهم می کنم که از هر نظر تمرکزشان روی نوشتن باشد. معمولا وقتی مشغول نوشتن می شوند حواس شان به تغذیه شان نیست ولی من حواسم به همه چیز هست.

رضا فیاضی: فریده واقعا از هر نظر مرا در نوشتن حمایت می کند. برخلاف جثه ام که همه فکر می کنند آدم پُرخوری هستم، اصلا این گونه نیست. زمانی که مشغول کار هستم نهایتا یک چای برای خودم بریزم و درکل تمام حواسم به کارم است. ولی همیشه فریده حواسش به من است، قهوه می آورد، میوه می آورد، چای می آورد و در کنارش یک فضای آرام و ساکت را فراهم می کند. بارها شده که ساعت ها بدون وقفه مشغول نوشتن بودم ولی به خاطر شرایطی که فریده برای من فراهم کرده اصلا احساس خستگی نمی کنم و واقعا به خاطر حمایت هایش از او سپاسگزار هستم.

فریده علم بیگی: البته درنهایت، من، رضا فیاضی خودم را دوست دارم، همان کسی که در زندگی به من آرامش را هدیه داده است.

بعد از این همه سال که از حضور درخشان شما در عرصه بازیگری می گذرد، امروزه چه فاکتوری در یک کار شما را جذب می کند؟

رضا فیاضی: باید اعتراف کنم که امروزه بیشتر کارهایی که قبول می کنم از روی ناچاری است و هیچ ذوقی در آن وجود ندارد؛ البته کارهای بسیاری به من پیشنهاد شده که قبول نکردم چون یا فیلمنامه فوق العاده ضعیف بوده یا کارگردان توانایی نداشته و یا اینکه از نظر مالی قابل قبول نبوده است. یکی از کارهایی که همه جا در مورد آن صحبت می کنم سریال «کیمیا» است. از من برای این سریال دعوت شد ولی متاسفانه مبلغی که پیشنهاد داده بودند واقعا ناچیز بود ولی عنوان کردند که شما تنها 4-5 روز کار دارید و به هر طریقی بود مرا راضی کردند. 

من با توجه به اعتمادی که به مدیربرنامه های کار داشتم قرارداد را امضا کردم ولی بعد متوجه شدم که در قرارداد قید شده است که زمان بازی از شروع سریال تا پایان نقش و این یعنی یک بلاتکلیفی تمام؛ ضمن اینکه به من گفته بودند نقش من تنها 5 روز زمان می برد. از آنها خواستم که برای من تاریخ مشخص کنند ولی با بی احترامی تمام قبول نکردند و قرارداد را فسخ کردیم. به غیر از آن یک تله فیلم هم کار کردم که واقعا روی هواست. کارگردان آنقدر توانایی و سواد ندارد که بتواند کار را جمع کند، فیلمنامه کار قابلیت کار کردن را دارد ولی کارگردان از بی استعدادی اصلا نمی تواند کار را تمام کند. واقعا دلم برای آن تهیه کننده می سوزد که پولش را این گونه از دست می دهد. زمانی بود که بازی در کاری را واقعا فقط به خاطر مساله مالی قبول می کردم و این همان اوج رنجی است که من در بازیگری تحمل کرده ام.

کمی از سریال «معمای شاه» برایمان بگویید؟

رضا فیاضی: در سریال «معمای شاه» من نقش میانسالی حسین فردوست را بازی می کنم. البته نقش چرچیل را هم در این سریال بازی می کنم اما این نقش تنها در یک سکانس است که گریم فوق العاده ای دارد. برای بازی در نقش حسین فردوست مطالعات زیادی انجام دادم، در مورد کارهایی که انجام داده بود، نحوه مرگش، اخلاق و رفتارش و... سعی کردم با توجه به آنچه که در کتاب های تاریخی نوشته شده بود، نقش فردوست را بازی کنم.

کمی در مورد رمان «مردی با لاک قرمز» برایمان بگویید که به تازگی چاپ شده و آن را به همسرتان تقدیم کردید؟

رضا فیاضی: این اولین رمان من است که به چاپ رسیده و رمان دیگری زیر چاپ دارم که انتشارات بوتیمار کارهایش را انجام می دهد. در کنارش یک مجموعه شعر و دو مجموعه قصه هم زیر چاپ دارم. کاری هم در دست دارم که در مورد زندگی یک جوان معروف، مشهور و محبوب است که در اوج شهرت و محبوبیت دچار یک بیماری لاعلاج می شود. 

ابتدای امر کارش را رها می کند و وارد توده مردم می شود و خود را در مردم گم می کند ولی در نهایت تصمیم می گیرد برای اتانازی به خارج از کشور برود ولی آنجا با داستان دیگری روبه رو می شود و... اما رمان «مردی با لاک قرمز» داستان پیرمرد بازنشسته سازمان امنیت است که خاطراتش را با گربه اش که ملوس نام دارد، مرور می کند. وقتی داستان را پیگیری می کنیم می بینیم چطور آدمی که در کودکی به خاطر شغل پدرش که یک قصاب است، از خون وحشت دارد ولی در نهایت تبدیل به یک دژخیم می شود.

- - , .

بیوگرافی شناسی...
ما را در سایت بیوگرافی شناسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان biographies بازدید : 238 تاريخ : سه شنبه 29 دی 1394 ساعت: 18:58

خبرخوان های آکاایرانAkairan Rssازدواج دوم آقای بازیگر بسیار عاشقانه است! - آکااحسان علیخانی سکوت خود را شکست +ماجرای اخاذی برادر قلابی‎اش! - آکاعکس هایی از تیپ و پوشش نیکی کریمی در آلمان - آکاعکس: گریم متفاوت مهران غفوریان -آکاحال فرج الله سلحشور وخیم تر شد -آکاعکسی از جنازه بروس لی! - آکاسحر جعفری جوزانی برای اولین بار از مادر آمریکایی‎اش رونمایی کرد! - آکا

بیوگرافی و زندگینامه مشاهیر آکاایران با هزاران مقاله متنوع زندگینامه مشاهیر و دانشمندان شما را به بازدید از سایت دعوت می نماید http://www.akairan.com Tue, 19 Jan 2016 14:33:19 +0200 FeedCreator 1.7.2 http://www.akairan.com/images/M_images/elxis_rss.png http://www.akairan.com بیوگرافی و زندگینامه مشاهیر آکاایران با هزاران مقاله متنوع زندگینامه مشاهیر و دانشمندان شما را به بازدید از سایت دعوت می نماید http://www.akairan.com/biography/actor1/2016119114155.html رضا فیاضی :اتفاقی که باعث شد من و فریده با هم ازدواج کنیم زیبا، نمایشی و درواقع به نوعی فیلم... http://www.akairan.com/biography/actor1/201611910451.html احسان علیخانی سکوت خود را شکست +ماجرای اخاذی برادر قلابی‎اش! آکایران :علیخانی در بخشی از صحبت هایش در رابطه با... http://www.akairan.com/biography/superstar/20161199356.html نیکی کریمی در آلمان آکایران :نیکی کریمی به همراه لیلا زارع و دیگر عوامل فیلم شیفت شب, به آلمان سفر... http://www.akairan.com/biography/superstar/news2016119944256186.html آکاایران عکس: گریم متفاوت مهران غفوریان تصویری... http://www.akairan.com/biography/superstar/news20161199254633476.html آکاایران حال فرج الله سلحشور وخیم تر شد... http://www.akairan.com/biography/superstar/20161198338.html بروس لی! آکایران :عکسی از جنازه بروس لی که در سال 1973 درگذشت, برای علاقمندان به بروس لی آماده کرده... http://www.akairan.com/biography/actor1/201611925822.html سحر جعفری جوزان

- - , .

بیوگرافی شناسی...
ما را در سایت بیوگرافی شناسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان biographies بازدید : 243 تاريخ : سه شنبه 29 دی 1394 ساعت: 17:10

آکایران :رضا فیاضی :اتفاقی که باعث شد من و فریده با هم ازدواج کنیم زیبا، نمایشی و درواقع به نوعی فیلم در فیلم بود؛ البته قبل از آن باید عنوان کنم که این ازدواج دوم هر دونفر ماست.

رضا فیاضی و همسرش از آشنایی شان گفتند

بنا به گزارش آکاایران : رضا فیاضی چهره و نامی آشنا در عرصه هنر این مرز و بوم است که سال ها حضور در این عرصه را تجربه کرده است و در تمام مدیوم های آن - از سینما و تلویزیون گرفته تا تئاتر- فعالیت داشته است. در بازیگری، نویسندگی، اجرا، کارگردانی و حتی دیگر مشاغل سینمایی دستی داشته است و در کنار آنها نوشتن رمان و سرودن شعر نیز از دیگر هنرهای او محسوب می شود ولی تمام اینها زمانی شکل می گیرد که شما یک حامی و یک انگیزه ویژه در زندگی داشته باشید و چه کسی بهتر از یک همسر فداکار و دلسوز. 

رضا فیاضی و فریده علم بیگی که چیزی نزدیک به 10سال از ازدواج شان می گذرد، این روزها زندگی آرام و فوق العاده ای را کنار یکدیگر دارند و با اینکه هر دو تجربه یک زندگی مشترک ناموفق را در گذشته داشته اند ولی در این سال ها به شدت به تکامل و آرامش زندگی شان کمک کرده ، از زندگی قبلی خود تجربیاتی کسب کرده اند و حالا در زندگی جدیدشان آنها را به کار بسته اند. احترام، صداقت و تعامل مهم ترین فاکتورهایی است که این زوج درباره آن صحبت می کنند و در این مصاحبه از ایده آل های خود می گویند.


زندگی مشترک شما از کجا و چطوری شروع شد، چون به هر صورت شما از نسلی هستید که روابط و آشنایی ها با شکل امروزی اش تقریبا متفاوت بود؟ بفرمایید که چگونه این ازدواج شکل گرفت؟

رضا فیاضی: اتفاقی که باعث شد من و فریده با هم ازدواج کنیم زیبا، نمایشی و درواقع به نوعی فیلم در فیلم بود؛ البته قبل از آن باید عنوان کنم که این ازدواج دوم هر دونفر ماست؛ یعنی هم ازدواج دوم من در زندگی و هم ازدواج دوم فریده در زندگی اش. سال 85 کاری به اسم «شهر قشنگ» را همراه با عموهای فیتیله ای برای سیمافیلم کار می کردم. سیمافیلم هم دقیقا نزدیک بیمارستان هدایت است که همسرم پرستار بخش زنان و زایمان بیمارستان هدایت بودند. 

صحنه ای در کار وجود داشت که شخصیت من در حال فرار از دست مدیر هتل است و به روی کاناپه ای می افتد و برای زیاد کردن نمک کار، با کاناپه از پشت می افتد. چندبار این صحنه را تمرین کردیم و هیچ مشکلی پیش نیامد ولی موقع فیلمبرداری، من برای اینکه نمک بیشتری به کار بدهم کمی زیاده روی کردم؛ وقتی افتادم روی کاناپه و کاناپه از پشت افتاد، سر من به شدت به پیشخوان هتل خورد و یک شکاف عمیق برداشت و من را خونین و مالین با لباس نمایش به بیمارستان هدایت بردند و پرستاری که سر من را بخیه کرد، فریده علم بیگی بود که وقتی سر مرا بخیه زد، دلم را هم بخیه زد!

فریده علم بیگی: روز 12 اردیبهشت سال 1385 این اتفاق افتاد و سر ایشان نیز دقیقا 12 تا بخیه خورد. از آن روز به بعد ایشان به بهانه های مختلف به بیمارستان می آمدند. یک روز می گفتند که سرم درد می کند، یک روز می گفتند که بخیه هایم را چک کنید، بعدازظهر به بعد که می شد منتظر بودیم که ایشان به بهانه ای وارد بیمارستان شوند.

رضا فیاضی: همان زمان خانم دکتری در بیمارستان هدایت کار می کردند که دو فرزند داشتند و برخوردشان با من خیلی خوب بود، برخلاف فریده که همیشه کاملا جدی رفتار می کردند. حتی یک بار خانم دکتر و فریده را برای یک نمایش کودک دعوت کردم که خانم دکتر و خانواده شان آمدند ولی فریده تشریف نیاورد! البته این را هم بگویم که آن زمان من متوجه شده بودم که ایشان همسر ندارند و خودم نیز 4 سال در تجرد به سر می بردم و حس می کردم که فریده همان کسی است که دنبالش هستم.

از ازدواج اول تان فرزند هم دارید؟

رضا فیاضی: من و همسر اولم 26سال باهم زندگی کردیم و به دلایلی از یکدیگر جدا شدیم. من از ازدواج اولم دو فرزند دارم؛ علی که مهندس کامپیوتر است و در شرکت نفت مشغول به کار می باشد و بهار که اکنون برای گذراندن دوره دکترا در آلمان به سر می برد. فریده هم از ازدواج اولش دو فرزند دارد که هر دو ازدواج کرده، بچه دار شده اند و ما از طرف ایشان نوه دار شده ایم. رابطه من با فرزندان ایشان واقعا گرم و صمیمی است و هرجا که از من بپرسند چند فرزند دارید؟ می گویم چهار فرزند و دو نوه...

پس به نوعی در زندگی اول تان نیز با هم اشتراک داشتید... هر دو صاحب یک دختر و یک پسر هستید و...

فریده علم بیگی: این تنها یک تشابه بود. وقتی که به عقب نگاه کردیم، متوجه شدیم که مسیرهای زیادی را ندانسته، موازی همدیگر حرکت می کردیم؛ مثلا وقتی آدرس هرجایی را که زندگی کرده بودیم به هم می گفتیم متوجه می شدیم که فقط چند خانه با هم فاصله داشتیم. این قضیه به سال های خیلی دور هم باز می گردد، حتی آدرس خانه مادری ایشان.

رضا فیاضی: از چهارراه شاپور تا مهرآباد جنوبی و شهرک غرب و کرج. شاید خیلی ها با خودشان بگویند دیگر خودشان را لوس کرده اند اما این واقعا برایمان عجیب بود که در این مسیر همیشه چند قدم با هم فاصله داشتیم.

فریده علم بیگی: حتی در جبهه... من به خاطر شغلم به جبهه رفتم و آن زمان ایشان در اهواز بودند یا همین ماجرای شکستن سر ایشان که در سیمافیلم بود و تنها چندقدم با بیمارستان هدایت فاصله داشت و این واقعا برایمان جالب بود.

به تقدیر اعتقاد دارید؟

رضا فیاضی: بله و مطمئنا یک زمانی باید این رویارویی اتفاق می افتاد که برای ما در بیمارستان هدایت بود. به نوعی این مسیر را با هم طی کرده بودیم. برای همسر سابقم احترام بسیار زیادی قائل بوده و هستم. ما 26سال کنار همدیگر زندگی کردیم ولی واقعا دیگر شرایط ادامه زندگی را نداشتیم و تنها همدیگر را تحمل می کردیم. من آدم مغروری نیستم که بخواهم بگویم علت شکست ازدواج اولم، همسر سابقم بوده. 

به هر حال در این شکست صددرصد من هم نقش داشته ام ولی باید بگویم که در این حدود 10سالی که از ازدواج دومم می گذرد واقعا زندگی کرده و مفهوم زندگی را درک کردم. این عشق باعث شد که در این سال ها به ادبیات نگاه جدی تری داشته باشم. کتاب ها و داستان هایم را کامل کنم و به علایقم با انگیزه و انرژی بیشتری بپردازم.

پس به نوعی یک انگیزه و انرژی مضاعف از این ازدواج گرفته اید؟

رضا فیاضی: دقیقا و با جسارت و جرات کامل این را می گویم که زندگی من کاملا تغییر کرد و به نتیجه خیلی خوبی هم رسید.

فریده علم بیگی: وقتی با دوستان یا همکارانم صحبت می کردم همیشه می گفتم که دوست دارم با کسی ازدواج کنم که بتوانیم با همدیگر حرف بزنیم و زبان همدیگر را بفهمیم و آنقدر یکدیگر را درک کنیم که از نگاه هایمان  به حرف هم برسیم. اینکه همسرم مرا برای خودم بخواهد و من هم متقابلا او را تنها برای خودش بخواهم. من دنبال یک همدم می گشتم، کسی که تنها با نگاه من، مرا بفهمد و رضا دقیقا همان فرد بود. 

بعد از ازدواج با رضا به یک آرامش خاص رسیدم و به دنبال ساز مورد علاقه ام، سه تار رفتم و رضا هم همیشه مرا در این زمینه تشویق می کند. اتفاقات زیادی در زندگی من رخ داده است و خاطرات زیادی دارم ولی جسارت نوشتن را ندارم؛ البته رضا همیشه مرا در این زمینه هم تشویق می کند. تمام این خاطرات را برای رضا تعریف می کنم و رضا هم آنها را بسط می دهد و می نویسد. بارها شده که شب دچار بیخوابی شده و رضا را از خواب بیدار کرده ام و او بدون اینکه ناراحت شود، می نشیند وما با هم صحبت می کنیم. به عبارتی به نوعی در زندگی همدیگر را شارژ می کنیم. با احترام برای پدر فرزندانم، به هیچ طریق نمی توانستیم ازدواج اول مان را پابرجا نگه داریم. از لحاظ فکری اصلا شبیه هم نبودیم. خواسته های کاملا متفاوتی داشتیم و به نوعی همدیگر را دفع می کردیم.

آقای فیاضی چهره شناخته شده ای بین مردم هستند، در مورد حس خودتان بگویید از آن روزی که سر ایشان را بخیه می کردید!

فریده علم بیگی: از آنجا که بیمارستان هدایت نزدیک سیمافیلم بود، اکثر اوقات آنجا لوکیشن بود و بازیگرها به نوعی در بیمارستان رفت وآمد زیادی داشتند. وقتی برای اولین بار رضا را دیدم، آنقدر صمیمی و راحت با همه برخورد می کرد که حس خوبی در من ایجاد کرد. به عنوان یک پرستار برای ایشان احترام زیادی قائل بودم و تنها رابطه یک پرستار و مریض با ایشان داشتم ولی بعدها که ایشان به بهانه های مختلف به بیمارستان می آمدند، به مرور حس بهتری نسبت به ایشان پیدا کردم و روزی به یکی از دوستانم گفتم حسی به من می گوید که از من خواستگاری می کند. دوستم گفت از کجا می دانی؟ گفتم نمی دانم فقط می دانم که حس خوبی بین من و او وجود دارد.

از شکستن سر و بخیه زدن آن تا ازدواج تان چقدر طول کشید؟

فریده علم بیگی: 10 ماه طول کشید. بالاخره با توجه به اینکه تجربه یک زندگی دیگر را داشتیم، باید شناخت بیشتری نسبت به همدیگر پیدا می کردیم؛ ضمن اینکه این را هم باید در نظر می گرفتم که قرار است با یک هنرمند ازدواج کنم.

رضا فیاضی: آن زمان من مشغول بازی در سریال «سلام»بودم که خانم گلاب آدینه نیز بازیگردان کار بودند. ازدواج ما برای خودش به نوعی یک فیلم بود.

فریده علم بیگی: باورتان نمی شود؛ من شب کار بودم و رضا وقت محضر را گرفته بود. در محضر من با حلقه و کت وشلوار منتظر رضا نشسته بودم. ایشان آمدند و خطبه خوانده شد و امضا کردند و دوباره سر فیلمبرداری رفتند!

رضا فیاضی: برنامه ریز آن کار خانم واقعا سختگیری بودند. من از مدت ها قبل به دستیار برنامه ریز گفته بودم که فلان روز مراسم عقدکنان من است و برای آن روز بعدازظهر برای من وقت خالی کنید. دستیار برنامه ریز هم به من اطمینان داد که خیالت راحت باشد. روز عقد رسید و دیدم آن روز سنگین ترین روز کاری در برنامه من است. بالاخره به هر مکافاتی بود نیم ساعت مانده به زمان محضر، حرکت کردم و با چه مشقتی خودم را به محضر رساندم. هنوز ننشسته بودم که مدام از لوکیشن تماس می گرفتند که سریع برگرد. بار دوم که تماس گرفتند گفتم «گوشی، عروس دارد بله را می گوید» و فریده بله را گفت و من دفتر را امضا کردم و سریع به لوکیشن برگشتم. جالب اینجا بود که هیچ کدام باور نمی کردند که عقدکنان من بود. حتی یکی از دوستان گفت که برای فیلمبرداری کار دیگری رفته بودی که صحنه عروسی هم بود. (باخنده) خلاصه بعد از اینکه عکس هایی را که در محضر گرفته بودیم نشان آنها دادم، باورشان شد.

و اینکه باهم صحبت می کنید، یعنی جرأت پذیرفتن اشتباهات را هم دارید؟

فریده علم بیگی: بله و این نکته خیلی مهمی است که اگر زمانی اشتباهی از شما سر زد این جرأت را داشته باشید و اشتباه خود را بپذیرید و عذرخواهی کنید. خود من وقتی مقصر باشم عذرخواهی می کنم و خیلی ساکت می شوم ولی برعکس اگر مقصر نباشم و بدانم که حق با من است کاملا از حقم دفاع می کنم.


بابت این ازدواج دوم، سرزنش هم شده اید؟

فریده علم بیگی: این موضوع همیشه در دلم مانده و دوست دارم جایی بازگو کنم. اینکه یک نفر دوبار ازدواج کند واقعا کار زشت و ناپسندی نیست. به هر حال تجربه یک زندگی را داشتم که به هیچ طریقی نمی توانستم آن را پابرجا نگه دارم. الان که دوباره ازدواج کردم، احساس می کنم که وارد یک مسیر جدیدی شده ام و حتی احساس می کنم که این اولین ازدواج من است. در این ازدواج، زندگی گذشته ام را به یاد نمی آورم بلکه از تجربه های زندگی گذشته ام استفاده می کنم. جا دارد اینجا از خواهر رضا و همسرشان تشکر کنم. روزی که رضا مرا برای معرفی نزد خانواده اش برد، خواهر ایشان و همسرشان که پسرعموی رضا هم می شد با من درباره خصوصیات رضا صحبت کردند و راهکارهایی را برای زندگی بهتر با رضا جلوی پای من قرار دادند؛ یعنی به نوعی در صحبت هایشان به من کلیدهایی برای زندگی بهتر دادند.

   به همسرتان درباره مصائب زندگی با یک هنرمند گفته بودید؟

رضا فیاضی: بله. من حرف های نگفته زیادی داشتم که به زبان آوردنش حتی برای خودم سخت بود ولی برای ایشان بازگو کردم. از تمام سختی های کار و حواشی که ممکن است برای من به وجود بیاید یا آمده بود، برایش گفتم به همین خاطر با چشم باز وارد زندگی من شد. همان طور که خودتان هم می دانید ما هنرمندان حاشیه های زیاد داریم ولی خدا را صدهزار مرتبه شکر که من در طول فعالیتم هیچ حاشیه ای نداشتم و سعی کردم همیشه به دور از حاشیه باشم. یکی از مشکلاتی که در زندگی گذشته ام داشتم این بود که من از خانه گریزان بودم ولی الان این گریز از خانه اصلا وجود ندارد و با دل و جان دوست دارم که کنار همسرم باشم.

فریده علم بیگی: سعی می کنیم که از تمام جزئیات زندگی مان در کنار هم لذت ببریم. ما حتی در خریدهای کوچک خانه هم با هم مشورت می کنیم. در مورد انجام کارهای مختلف باهم مشورت می کنیم و البته ایشان بیشتر این کار را انجام می دهند و من با توجه به اینکه تمام روحیات ایشان را شناخته ام، پیش می روم. بارها پیش آمده که با رضا به مسافرت رفتیم یا حتی به یک رستوران رفتیم و رضا برای عکس و امضا و صحبت با مردم یک ساعت مشغول بوده، در این بین خانمی یا آقایی آمده و به من گفته که زندگی با هنرمندان هم برای خودش مصیبتی است! ولی از نظر من این گونه نیست و به آنها گفتم که این عشق و انرژی مثبت است و من این عشق را با خودم به خانه ام می برم و با خودم می گویم که من چقدر زن خوشبخت و خوش سلیقه ای هستم و چه انتخاب خوبی در زندگی داشتم. هنگام برخورد مردم با رضا من به خودم و انتخابم افتخار می کنم و می بالم.

چقدر روحیه هنری آقای فیاضی در این سال ها روی شما تاثیر گذاشته است؟

فریده علم بیگی: خیلی زیاد. یکی از خوبی های ازدواج با یک هنرمند این بود که با یک خانواده بزرگ تر از هنرمندان آشنا شدم. آشنایی نزدیک با افراد خیلی خاص که دیدار با آنها آرزویم بود، مثل آقای دولت آبادی، اساتید بزرگ مانند آقای مشایخی و آقای انتظامی. هرموقع وارد یک جمع هنری می شوم احساس می کنم که به اندوخته هایم اضافه می شود. احساس می کنم در این زندگی و با حضور در این جمع ها، کاملا متحول شده ام. همیشه هم سعی کردم که این اندوخته ها را به فرزندانم یا دوستانم منتقل کنم.

آقای فیاضی هیچ وقت شد که همسرتان را تشویق به بازیگری کنید؟

رضا فیاضی: خیلی زیاد ولی هیچ تمایلی نشان نداد. حتی اولین بار که برای برنامه شبکه یک از طرف آقای خسروی به عنوان زن و شوهر دعوت شده بودیم، هر کاری کردم ایشان راضی نشدند که جلوی دوربین حاضر شوند. تا اینکه بعدها در برنامه منصور ضابطیان که مدتی از ازدواج مان هم گذشته بود کم کم احساس راحتی کرد و جلوی دوربین برنامه حاضر شد. اخیرا فیلم کوتاهی ساختم به اسم «مهمان ناخوانده»که از ایشان خواستم و در آن فیلم کوتاه بازی کردند. البته کارهای زیادی برای ارائه دارم، در این چند سال رکود کاری و خلوتی بازار به کارهای ادبی پرداختم و از این زمان استفاده کردم، فیلم دیدم، مطالعه کردم و نوشتم. فیلمنامه بلندی نوشتم به اسم «اسکناس تقلبی» که هنوز درگیر مسائل اولیه است و هنوز به سرانجام نرسیده است. نمایشنامه های زیادی هم برای تئاتر نوشته ام و...

فریده علم بیگی: اعتقاد من این است هرکسی دست به هر کاری می زند باید تخصص آن کار را داشته باشد. وقتی من تخصص کاری را ندارم، اجازه ورود به آن کار را ندارم. رضا در این سال ها خیلی تلاش کرد تا من را راضی کند ولی احساس می کنم باید کاربلد باشی تا به آن کار وارد شوی. من خیلی به باغبانی و گلکاری علاقه دارم، باغچه کوچکی هم در شمال داریم ولی همین طوری بدون مطالعه سراغ این کار نرفتم. الان دوره های مربوطه را در دانشگاه جهاد کشاورزی می گذرانم چون دوست دارم اگر قرار است حتی فقط یک نهال هم بکارم با اطلاع کامل آن کار را انجام بدهم؛ بنابراین چون در زمینه کار رضا هیچ تخصصی ندارم به خودم این اجازه را نمی دهم که وارد این کار شوم ولی همیشه رضا را در این مسیر همراهی می کنم.

رضا فیاضی: فریده چشم بسیار خوب و دقیقی دارد؛ یعنی استعدادی که یک منشی صحنه خوب باید داشته باشد. به همین خاطر در تئاتری از او خواستم که به عنوان دستیار مرا همراهی کند. بارها پیش آمد که ایرادهای ریز و جزیی را که من هیچ وقت نمی دیدم متوجه می شد. ایشان بسیار نکته سنج و دقیق هستند.

چه تفریحات مشترکی دارید؟

رضا فیاضی: در مورد تفریحات مشترک، هر دوی ما خیلی به مسافرت علاقه داریم. سفر یکی از دغدغه های مشترک ماست. رسیدگی به باغچه ای که فریده در مورد آن صحبت کرد جزو علایق هر دو نفر ماست.

فریده علم بیگی: یکی از علایق من فوتبال است و عاشق برنامه 90 هستم؛ مخصوصا تفسیرهایی که پخش می شود. رضا هم به فوتبال علاقه دارد اما نه به اندازه من. البته اگر بازی های ایران یا تیم مورد علاقه مان باشد حتما دو نفری با هم تماشا می کنیم.

رضا فیاضی: وقتی که فریده اولین بار دکتر صدر را از نزدیک دید و به ایشان گفت که من طرفدار تفسیرهای فوتبالی شما هستم، دکتر واقعا متعجب شدند.

فریده علم بیگی: یکسری ورزش ها هستند که من به آنها علاقه دارم ولی رضا هیچ علاقه ای به آنها ندارد؛ مثل ورزش های رزمی.

کدام کارهای آقای فیاضی را قبل از ازدواج دیده بودید؟

فریده علم بیگی: الان سریال «معمای شاه» را واقعا با عشق پیگیری می کنم. سریال «امیرکبیر» و «زی زی گولو» را دیده بودم. کارهای الان ایشان را نیز همه را پیگیری می کنم.

با توجه به اینکه آقای فیاضی در ژانرهای مختلف ایفای نقش کرده اند، کدام یک از نقش های ایشان و کدام ژانر را بیشتر از همه دوست دارید؟

فریده علم بیگی: نقش امیرکبیر را از همه بیشتر دوست دارم. در میان ژانرها نیز ژانر کودک ایشان را بیشتر دوست دارم چون خود واقعی رضا فیاضی است. هنوز کودک درون ایشان زنده است و حسی که برای کار کودک به کار می گیرند یک حس واقعی است. واقعا کار«زی زی گولو» را بسیار دوست داشتم؛ مخصوصا قسمتی که جایگاه پدر و پسری او و پسرش عوض می شود و او بچه می شود و مانند یک بچه رفتار می کند.

رضا فیاضی بازیگر را بیشتر دوست دارید یا رضا فیاضی نویسنده را؟

فریده علم بیگی: رضا فیاضی نویسنده را... وقتی او را مشغول نوشتن می بینم واقعا لذت می برم و حس خوبی به من می دهد. شاید باورتان نشود؛ زمانی که چرک نویس ها و کاغذهای مچاله شده را از اتاقش جمع می کنم حس خیلی خوبی دارم؛ بنابراین فضایی برای ایشان فراهم می کنم که از هر نظر تمرکزشان روی نوشتن باشد. معمولا وقتی مشغول نوشتن می شوند حواس شان به تغذیه شان نیست ولی من حواسم به همه چیز هست.

رضا فیاضی: فریده واقعا از هر نظر مرا در نوشتن حمایت می کند. برخلاف جثه ام که همه فکر می کنند آدم پُرخوری هستم، اصلا این گونه نیست. زمانی که مشغول کار هستم نهایتا یک چای برای خودم بریزم و درکل تمام حواسم به کارم است. ولی همیشه فریده حواسش به من است، قهوه می آورد، میوه می آورد، چای می آورد و در کنارش یک فضای آرام و ساکت را فراهم می کند. بارها شده که ساعت ها بدون وقفه مشغول نوشتن بودم ولی به خاطر شرایطی که فریده برای من فراهم کرده اصلا احساس خستگی نمی کنم و واقعا به خاطر حمایت هایش از او سپاسگزار هستم.

فریده علم بیگی: البته درنهایت، من، رضا فیاضی خودم را دوست دارم، همان کسی که در زندگی به من آرامش را هدیه داده است.

بعد از این همه سال که از حضور درخشان شما در عرصه بازیگری می گذرد، امروزه چه فاکتوری در یک کار شما را جذب می کند؟

رضا فیاضی: باید اعتراف کنم که امروزه بیشتر کارهایی که قبول می کنم از روی ناچاری است و هیچ ذوقی در آن وجود ندارد؛ البته کارهای بسیاری به من پیشنهاد شده که قبول نکردم چون یا فیلمنامه فوق العاده ضعیف بوده یا کارگردان توانایی نداشته و یا اینکه از نظر مالی قابل قبول نبوده است. یکی از کارهایی که همه جا در مورد آن صحبت می کنم سریال «کیمیا» است. از من برای این سریال دعوت شد ولی متاسفانه مبلغی که پیشنهاد داده بودند واقعا ناچیز بود ولی عنوان کردند که شما تنها 4-5 روز کار دارید و به هر طریقی بود مرا راضی کردند. 

من با توجه به اعتمادی که به مدیربرنامه های کار داشتم قرارداد را امضا کردم ولی بعد متوجه شدم که در قرارداد قید شده است که زمان بازی از شروع سریال تا پایان نقش و این یعنی یک بلاتکلیفی تمام؛ ضمن اینکه به من گفته بودند نقش من تنها 5 روز زمان می برد. از آنها خواستم که برای من تاریخ مشخص کنند ولی با بی احترامی تمام قبول نکردند و قرارداد را فسخ کردیم. به غیر از آن یک تله فیلم هم کار کردم که واقعا روی هواست. کارگردان آنقدر توانایی و سواد ندارد که بتواند کار را جمع کند، فیلمنامه کار قابلیت کار کردن را دارد ولی کارگردان از بی استعدادی اصلا نمی تواند کار را تمام کند. واقعا دلم برای آن تهیه کننده می سوزد که پولش را این گونه از دست می دهد. زمانی بود که بازی در کاری را واقعا فقط به خاطر مساله مالی قبول می کردم و این همان اوج رنجی است که من در بازیگری تحمل کرده ام.

کمی از سریال «معمای شاه» برایمان بگویید؟

رضا فیاضی: در سریال «معمای شاه» من نقش میانسالی حسین فردوست را بازی می کنم. البته نقش چرچیل را هم در این سریال بازی می کنم اما این نقش تنها در یک سکانس است که گریم فوق العاده ای دارد. برای بازی در نقش حسین فردوست مطالعات زیادی انجام دادم، در مورد کارهایی که انجام داده بود، نحوه مرگش، اخلاق و رفتارش و... سعی کردم با توجه به آنچه که در کتاب های تاریخی نوشته شده بود، نقش فردوست را بازی کنم.

کمی در مورد رمان «مردی با لاک قرمز» برایمان بگویید که به تازگی چاپ شده و آن را به همسرتان تقدیم کردید؟

رضا فیاضی: این اولین رمان من است که به چاپ رسیده و رمان دیگری زیر چاپ دارم که انتشارات بوتیمار کارهایش را انجام می دهد. در کنارش یک مجموعه شعر و دو مجموعه قصه هم زیر چاپ دارم. کاری هم در دست دارم که در مورد زندگی یک جوان معروف، مشهور و محبوب است که در اوج شهرت و محبوبیت دچار یک بیماری لاعلاج می شود. 

ابتدای امر کارش را رها می کند و وارد توده مردم می شود و خود را در مردم گم می کند ولی در نهایت تصمیم می گیرد برای اتانازی به خارج از کشور برود ولی آنجا با داستان دیگری روبه رو می شود و... اما رمان «مردی با لاک قرمز» داستان پیرمرد بازنشسته سازمان امنیت است که خاطراتش را با گربه اش که ملوس نام دارد، مرور می کند. وقتی داستان را پیگیری می کنیم می بینیم چطور آدمی که در کودکی به خاطر شغل پدرش که یک قصاب است، از خون وحشت دارد ولی در نهایت تبدیل به یک دژخیم می شود.

- - , .

بیوگرافی شناسی...
ما را در سایت بیوگرافی شناسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان biographies بازدید : 227 تاريخ : سه شنبه 29 دی 1394 ساعت: 15:24